فردا دارم میرم عروسی
اصلا دلم نمیخواد برم...
کلا یجورایی دلم ازشون پُره . خیلی بابامو ناراحت کردن و بی احترامی هاشون از نظر من قابل بخشش نیس
از 7-8 تا بچه ای که هستن دو تا پسرا خیلی متفاوتن نسبت به اون دخترا
ما هم بیشتر با این دوتا پسرا در ارتباطیم . فردا هم عروسی پسر یکی ازین پسراس
خلاصه این همه راه داریم میریم بخاطر پسرعمه ...
خیلی بده مجبور باشی توی جمع شلوغی قرار بگیری که فقط از چند نفرشون که تعدادش کمتر از انگشتای دستت هستن خوشت بیاد ...
کاش آدما تا زنده هستن قدر همدیگه رو بدونن. من دوباره اینجا اعلام میکنم که :
من اگر مردم اینا رو راه ندین مراسم ختمم. بخدا روحم در عذابه اینا رو ببینم . :|
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |