دیروز نوشت !
دیروز نوشت !
دیروز گفتم اندازه ی یک سال حرف دارم و اندازه ی یک سال خسته ام ..
خستگیم که اصلا برطرف نشد چون دیشب خیلی بد خوابیدم .. چند بار تا صبح از دندون درد بیدار شدم ..
ولی اون یکسال حرفامو میخوام بگم .. میخوام ثانیه به ثانیه ی دیروز رو بنویسم که یادم بمونه .. روزای خوب باید ثبت بشند ..
صبح انقدر دلم میخواست بخوابم .. ولی 7 و نیم 8 صبح تلفن زنگ خورد .. دیگه هر کاری کردم خوابم نبرد ..
تا ظهر با مامان یکم آشپزی کردیم و خونه رو جمع و جور کردیم . ناهار قرار بود مامانی و بابایی بیاند خونمون .
اومدند ناهار خوردیم (ماکارانی
خستگیم که اصلا برطرف نشد چون دیشب خیلی بد خوابیدم .. چند بار تا صبح از دندون درد بیدار شدم ..
ولی اون یکسال حرفامو میخوام بگم .. میخوام ثانیه به ثانیه ی دیروز رو بنویسم که یادم بمونه .. روزای خوب باید ثبت بشند ..
صبح انقدر دلم میخواست بخوابم .. ولی 7 و نیم 8 صبح تلفن زنگ خورد .. دیگه هر کاری کردم خوابم نبرد ..
تا ظهر با مامان یکم آشپزی کردیم و خونه رو جمع و جور کردیم . ناهار قرار بود مامانی و بابایی بیاند خونمون .
اومدند ناهار خوردیم (ماکارانی
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |