شبانه
شبانه
آدم باید چند تا رفیق پایه ی دیوونه بازی داشته باشه که همه جا حتی وسط همایش بشه باهاشون بلند بلند خندید
البته اگه یه سوژه ی باحال مثل شوشی یا آدمای کچل یا به قول زینب اسمشو نبر باشند :))
امروز عصرم تو زمین چمن بودیم . کلی هم خندیدیم و با عصای مهناز عکس گرفتیم.
یه چیز جالب فهمیدم امروز .. اینکه آدم فکر میکنه بعضی آدما رو فراموش کرده . اما وقتی میبیندشون یه موج عظیم خاطره به ذهنش برخورد میکنه .
اینم پی نوشت دیدن یه نفر تو رمین چمن بود . بعد از چند وقت همو دیدیم ؟
هنوزم همونطوری . پیرمرد
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |