این روزها اخبار داغ دریافت وام ازدواج توسط شاه سابق در سرفصل خبرها قرار گرفته
این روزها اخبار داغ دریافت وام ازدواج توسط شاه سابق در سرفصل خبرها قرار گرفته
خبر نگار ما احمد آزاد مصاحبه ای داشته با این دو نفر که باهم
میبینیم
احمد آزاد : سلام شیدا برای ما بگو اصلا چطور شد که با شاه این
مرد مرده ازدواج کردی و تا چه حد به وی علاقمند هستی ؟
شیدا هوشمندی : سلام احمد جون باید بگم من هیچ علاقه ای به شاه
نداشتم و فقط برای رسیدن به عشق واقعیم اسپارتاکوس از این
مردیکه ابله استفاده کردم.چون زمانی که من شه بانو باشم دیگه هر
کسی را که بخوام میتوانم به قصر بیارم
احمد آزاد : خوب پس حالا شه بانو هستی
شیدا هوشمندی : بله دیگه شه بانوی جدیدتون منم همه اون خوراکی
ها مال منه تمام اون سیب ها مال منه شما صاحب هیچ چیز نیستید جز
زیرشلواری هاتون
احمد آزاد : راستی شیدا چه خبر از میرزا قاسمی مجری شبکه طپش
قدیم
شیدا هوشمندی : داستانش را همیشه برای بچه ها تعریف میکنم تا
حالا برات نگفتم ؟
احمد آزاد : نه هرچی میدانی بگو
شیدا هوشمندی : پس خوب به قصه شگفت انگیز من گوش بده .
قصه رشگفت بچه . یکی بود یکی نبود یک روز که خانم گوگوش یا
همون شاهگوش که در ایران مشغول گذراندن سالهای پایانی عمر
خود بوده و داشته پول سنگ قبرش را جور میکرده.از امریکا بهش
تلفن میزنن و میگن بیا اینجا ما میسازیمت به شرطها و شرتها . خانم
شاهگوش هم قبول میکنه و میره اونجا چند تا عمل میکنه. یک روز
که گذارش به شبکه طپش که مال میرزاقاسمی یعنی همون کسی که
ندای خودمون براش کار میکرده میافته. آقا میره تو جلوی میرزا
قاسمی میگه بدبخت به من میگن سفره ماهی فوتبال ..نه ببخشید
سفره ماهی موسیقی لوس آنجلس. . پس تو باید به من تعظیم کنی.اگر
نه نیشت میزنم
میرزا قاسمی هم که فکر میکرد برای خودش کاره ایه و تو یه کشور
باصطلاح خارجی بطور قانونی شبکه داره و توپ تکانش نمیده گفت
نه بابا .دلقک ماهی موسیقی لس آنجلس بیشتر بهت میاد. بیا یه نیش
بزن بینیم نیش قشنگه
خانم شاهگوش هم عصبانی میشه و دستش را میکنه تو شلوارش تا
نیشش رو در بیاره اما میرزاقاسمی امان نمیده و سریع از پشت
میزش میپره اینور و خانم گوگوش را گاز میگیره
خانم گوگوش یا همون شاهگوش به زحمت فرار میکنه و از ساختمان
بیرون میاد . میگن یه گاز میرزاقاسمی خانم گوگوش را بعد از چهل و
هشت ساعت از پا در میاره چون دهنش خیلی کثیفه و باکتری ها
باعث عفونت میشن و طعمه میمیره . ولی یه گاز گرگ میتونه
میرزاقاسمی رو بعد از دوازده ساعت از پا در بیاره و یه پنجه شیر
کوهستان گرگ رو بعد از دو روز میکشه ولی یه پنجه خرس شیر
کوهستان رو بعد از بیست و چهار ساعت میکشه اما چند قلاده خانم
گوگوش وقتی با هم به زرافه حمله کنند موفق میشن.. . خلاصه خانم
گوگوش به سختی خودش را بیرون کشید و یه زنگ به اربابانش زد و
گفت آقا این سگتون گازمون گرفت مگه نگفتید بی خطره
اربابش گفت خودتو ناراحت نکن اون دیگه برای ما یه مهره سوخته
است فقط یادمون میره از اون وسط جمعش کنیم . حالا که این جوری
شد هرچی به اون دادیم مال تو شاهگوش جون برو و برای خودت
شبکه گوگوش درست کن
احمد آزاد : بابا شیدا جون ببلی به بولت برای فردا ناهارت عجب
داستانی بود