خواب های پریشانم
خواب های پریشانم
البته اگه اسمش درست یادم مونده باشه،دیروز قسمت اولش بود
یه ماجراهایی پیش اومد برا نویسنده وبلاگ که رفت پلیس فتا،بعد خواهرش پسورد
وب رو گرفت و پستاش رو با مادر و پدر و برادرش باهم خوندن
درباره هرکدوم از اعضای خانواده اش نوشته بود،عصبی شدن و نقطه ضعفاشون
رو قبول نکردن!و گفتن پاک کن پست رو
اخرشم زدن کل وبلاگ رو پاک کردن
جالب بود!
بعد منم فک کردم اگه وبلاگای ما رو هم اعضای خانوادمون بخونن چی میشه!!!
اون دختره هم میگفت هیچکس جنبه نداره که نقطه ضعفاش رو بگن بهش
راستم میگه،هیچکس نداره،منم ندارم
اما من کی گفتم آدم خوبیم؟!!من هیچ وقت همچین حرفی نزدم
زدم؟!
کسی هست همچین فکری میکنه بگه!
چقد اتفاق افتاده توو این یکی دوماه!
حس میکنم به یه خواب عمیق نیاز دارم،بدون ترس و وحشت
تو خواب سر ادما داد میزنم،به حدی که از خواب میپرم،کاملا حس میکنم
حنجره ام درد میکنه از بس جیغ زدم توی خواب
و این خوابها همچنان ادامه دارن...