سیر روزگار
سیر روزگار
بر داغ و غم چرخ فلک زود رسیدیم
دل را به تو بستیم و به مقصود رسیدیم
از پیچ و خم زندگی و حادثه ی عشق
آن گونه که دل لایق آن بود رسیدیم
دنیا همه بازار و گنه رونق آن گشت
آن لحظه که بر عشق مه آلود رسیدیم
جان را به ضرر قیمت بازار نهادیم
از جلوه ی معشوقه به هر سود رسیدیم
آیینه شکستیم و دگر هیچ ندیدیم
بیگانه به دیواره ای از دود رسیدیم
در رود گنه ساکت و آرام نشستیم
یکباره به گرداب ته رود رسیدیم
دست مددی سوی خدا باز کشیدیم
آن گه به سراپرده ای از جود رسیدیم
بانگ خوش آیات خدا رونق آن بود
با بوی خوش رازقی و عود رسیدیم
با زائر کوی تو به تحقیق نشستیم
بر نغمه ی رویایی داوود رسیدیم
این قصه شود مقصد ایمان و محبت
گر ذره ای بر عشق تو افزود ،رسیدیم
محسن یارکمال ملقب به زائر
هرگونه کپی برداری بدون ذکرمنبع ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |