كتاب زبانمو باز كردم با دفترچه لغاتم آخ آخ خدايا من چقدر عاشق زبان انگليسي ام
چقد حيف كه از پاييز تا الان نرفتم كلاس،حالا دلم ميخاد بزودي برم شيراز ادامه بدم كلاسمو
خداروچه ديدي شايد بخت با ما يار بود و تونستم توي زمستون برم آمريكا
اخه اختمالا تا اون موقع زنداييم زايمان كنه ان شالله و دست تنها براش دشواره
بايد مامان بزرگمو راضي كنمكه بريم ممكنه به من ويزا ندن اما به اونكه ديگه ميدن
سمانه كه دست تنها خيلي براش دشواره بخواد بچه داري كنه
حالا تا ببينم خدا چي ميخاد برامون،حالا من مثبت به اين قضيه نگاه ميكنم و فكر ميكنم بهم ويزا ميدن واسه همين بايد برم يكم ديگه زبانمو قوي كنم،حالا آمريكا نتونم برم دبي كه ميرم كه اخه مامان بزرگم اينا بخوان برن بايد برن دبي سفارت امريكا واسه ويزا اقدام كنن و تنهايي نميتونن بايد يكي همراشون باشه زبان بلد باشه خير سرم