توجه به افکارعمومی و پاسخ گو بودن مسؤلین
توجه به افکارعمومی و پاسخ گو بودن مسؤلین
یکى از جنگهاى بزرگ عصر پیامبر اسلام (ص) که در سال هشتم هجرت، به دنبال فتح مکه، واقع شد، جنگ حنین بود، که در سرزمین حنین (بین مکه و طائف) رخ داد، مسلمانان به رهبرى پیامبر (ص) پیروز شدند و غنائم بسیار، به دست مسلمانان افتاد، پیامبر (ص) در سرزمین جعرانه (محلى بین مکه و مدینه) به تقسیم آن غنائم پرداختند آن حضرت براى جذب قلوب تازه مسلمانان (مانند ابوسفیان و امثال او) غنائم بسیار به آنها داد، تا آنجا که بعضى اعتراض کردند.
مثلا در تاریخ آمده: یکى از اصحاب، عرض کرد: اى رسول خدا! به عیینه و اقرع، غنائم جنگى زیادى عطا کردى، ولى به جعیل بن سراقه چندان ندادید؟
رسول خدا در پاسخ فرمود: سوگند به خدائى که جانم در دست قدرت او است، اگر زمین پر از افرادى مانند عیینه و اقرع، باشد من جعیل را از همه آنها بهتر و محبوبتر مى دانم، ولى دادن غنائم جنگى به افرادى مانند عیینه و اقرع، براى جذب دلهاى آنها به سوى اسلام است، ولى جعیل را به اسلام خودش نگریستم و بر این اساس با او رفتار کردم.
اینک در اینجا به داستان زیر که در اصول کافى آمده است، توجه نمائید:
رسول خدا (ص) در ماجراى جنگ حنین، با دادن غنائم جنگى، قلوب رؤساى عرب از قریش و سایر قبایل مضر، مانند ابوسفیان و عیینه بن حصین فزارى و امثال آنها را جذب کرد.
انصار مسلمانان مدینه (از این جریان)، خشمگین شدند، و نزد (رئیس خود) سعد بن عباده رفتند، سعد آنها را (در سرزمین جعرانه) به حضور پیامبر (ص) آورد، آنگاه، سعد عرض کرد: اى رسول خدا! آیا به من اجازه سخن مى دهى؟!
پیامبر: آری.
سعد: اگر این کار (تقسیم غنائم به تازه مسلمانان قوم خود) را که انجام دادى، به دستور خدا بود، به آن راضى هستیم، وگرنه ما رضایت ندهیم…
پیامبر: اى گروه انصار! آیا همه شما با گفتار آقا و بزرگتان سعد موافق هستید؟
انصار: آقا و بزرگ ما، خدا و رسولش مى باشد دوبار این سؤال و پاسخ تکرار شد، ولى در بار سوم، انصار گفتند: ما با رأى سعد بن عباده موافق هستیم.
کنایه شاعری ازصحابه دراعتراض به تقسیم غنایم
* چون رسول خدا صلی الله علیه و آله به مردانی از قریش و دیگر قبایل عرب بخششهایی فرمود و از این بابت چیزی به انصار نداد، حسان بن ثابت به خشم آمد و در گله مندی از این کار رسول خدا قصیده ای گفت.
ای رسول خدا! عیینه و اقرع را صد در صد می دهی و جعیل بن سراقه را بی نصیب می گذاری! رسول خدا فرمود: از آن دو دلجویی کردم تا اسلام آورند و جعیل را به اسلامش حواله دادم.
توجه رسول خدابه افکارعمومی وشایعات
*در میان انصار سخنان گله آمیز و نامناسبی درباره تقسیم غنائم گفته می شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور فرمود تا انصار فراهم آمدند، آنگاه برای آنان سخن گفت و چنان آنان را تحت تأثیر قرار داد که همگی گریستند و گفتند: ما به همین که رسول خدا همراه ما به مدینه بازگردد خشنود و سرافرازیم.
جنگ حنین بعد از فتح مکه اتفاق افتاد. آن موقع ابوسفیان و بسیاری از سران قریش که قدیم ها دشمن شماره یک اسلام بودند به جمع مسلمان ها پیوسته بودند و تقریبا همه هم می دانستند که این اسلام آوردن قلبی"حقیقی"نبوده است
غنائم بسیار زیادی هم برای سپاه مسلمانان داشت. . پیامبردرتقسم غنائم متفاوت ترازدیگرغزوات عمل کرد،به مهاجرین و خصوصا تازه مسلمان ها بیشتر داد. به ابوسفیان ۱۰۰ شتر داد،وی به همین بسنده نکردبلکه او تقاضای ۱۰۰ تای دیگر برای پسرش و بعد ۱۰۰ تای دیگر برای کسی دیگر کرد و در نهایت ۳۰۰ شتر غنیمت برد. این وضعیت اعتراض انصار را برانگیخت. کسانی داشتند بیشتر سهم می گرفتند که هم ثروتمند بودند و هم دشمن سابق اسلام. این انصار بودند که در سخت ترین شرایط پیامبر را یاری کردند و اموالشان را در اختیار مهاجرین گذاشتند و سالها برای تثبیت حکومت اسلامی زحمت کشیدند. حالا غنائم را چنین کسانی می گرفتند.
کم کم پچ پچ ها شروع شد،این زمزمه ها به گوش علی (ع) رسید،حضرت علی موضوع اعتراض پنهان انصاررا به سمع پیامبر(ص)رساند
پیامبراسلام نگفت که :من رسول الله هستم وخودم تشخیص می دهم که هرکس چقدربایدسهم بگیرد وبه دیگران ربطی نداردکه من به چه کسی دادم وبه چه کسی ندادم!
پیامبرخدا،حضرت محمدمصطفی صلی الله علیه واله وسلم به امیرالمؤمنین علی علیه السلام دستورداد که معترضین"انصار"را جمع کندتابرای آنان توضیح دهد!
می گویند پیامبر برای معترضین انصار سخنرانی مفصلی کرد که گریه شان را در آورد. مضمونش آن بود که حق با شماست اما آیا شما حاضرید ازآن غنائم بگذرید و من پیامبر را به عنوان غنیمت با خودتان به مدینه ببرید. اعتراض ها با این سخنرانی تمام شد و اگر چه پيامبر دليل اين نوع تقسيم بندي را نگفتند اما محبت آنها به پیامبر آرام شان کرد.
رسول الله(ص)بخوبی می دانست که نه ابوسفیان ونه ایمانش قابل اعتماد نیست اما خواست بدینوسیله تألیف قلوب کند،حتی اورااز پستهای مدیریتی محروم نکرد، مسؤلیتهای اقتصادی جامعه مسلمین را "مامور جمع آوری زکات" به وی سپرد.
هدف پیامبر آن بوده که این افراد متنفذ و خطرناک را که اکنون با قدرت گرفتن اسلام جایگاه گذشته شان را از دست داده و زخم خورده اند، به نوعي در درون حكومت اسلامي نگه دارد تا از خطر توطئه هاي آنان در امان باشد. چه با سپردن مسئوليت هاي كم خطر چه با تقسيم آن گونه ي غنائم.
این اعتراضات فقط مختص انصارنبود
نوشته اند که مردی از اصحاب گفت: ای رسول خدا! عیینه و اقرع را صد در صد می دهی و جعیل بن سراقه را بی نصیب می گذاری! رسول خدا فرمود: از آن دو دلجویی کردم تا اسلام آورند و جعیل را به اسلامش حواله دادم.