شصت سالگی ات مبارک کیهان بچه های عزیز!
شصت سالگی ات مبارک کیهان بچه های عزیز!
کلاس چهارم بودم. یکی از همشاگردی ها مجله کیهان بچه ها را به کلاس می آورد. مبصر بود. فیس و افاده ای و از این جور حرف ها. مجله را امانت می داد! کار بدی هم نبود. پول تو جیبی ام ده شاهی و گاهی یک ریال بود. پول را به او می دادم و مجله را برای یک روز قرض می گرفتم و پنهانی به خانه می بردم. بعد به بهانه گریه برادر کوچکم، به پشت بام کاهگلی خانه می رفتم. مجله را لای کتاب درسی می گذاشتم و با اشتیاق از اول تا آخر آن را چند بار می خواندم. کیهان بچه ها دنیای دیگری را به روی من باز کرده بود. عکس، شعر، تصاویر و نقاشی ها، لطیفه، مسابقه... داستان های تصویری مانند پیشتازان فضا، تن تن و میلو و بویژه تارزان مرا خیلی جذب می کرد. پدرم بعضی وقت ها به من سر می زد. به پله های آخر نردبان که می رسید سرکی می کشید و به مادرم می گفت: این پسره چشم نخورد تازگی ها خیلی درسخوان شده! مادرم نیز جواب می داد و می گفت: بله. کاش در آینده دکتری چیزی بشود به ما و مملکت خدمت کند... بعدها مسیر کتابخانه وزیری را که یاد گرفتم، عصرها با دوچرخه قراضه ام به آنجا می رفتم و ساعت ها در سالن مطالعه کتاب و مجله می خواندم یا در مخزن کتابخانه به بدنبال مجلدات صحافی شده قدیم و جدید کیهان بچه ها بودم. آقای پیغمبری کتابدار بود و من را بخوبی می شناخت و می دانست خوره کتاب و مجله هستم! یادمه در ایام امتحانات با بچه های دیگر به کتابخانه وزیری می رفتیم ولی در بسیاری از اوقات کتاب های درسی را کنار می گذاشتیم و سه چهار نفری کیهان بچه ها می خواندیم و با خواندن لطیفه هایش هرهر می خندیم! بعد هم آقای انتظاری رئیس کتابخانه چشم غره ای می رفت و زنگ پشت زنگ که: آقا چه خبره! فیل هوا کردین؟! بقیه دارند مطالعه می کنند و باقی ماجرا... در پست بعدی چند مجله کیهان بچه ها را بصورت PDF برای دانلود قرار می دهم اما ابتدا بعضی روی جلدهای مجله کیهان بچه ها را می توانید با کلیک روی لینک ها نگاه کنید: روی جلد 1، روی جلد کیهان بچه ها 2، روی جلد 3، روی جلد کیهان بچه ها 4، روی جلد 5، روی جلد کیهان بچه ها 6 ، روی جلد 7، روی جلد کیهان بچه ها 8