تورو به بزرگیت خدا جون...ا همه طرف دارم میرم تویه یه غاره سیاه و ترسناک.زندگیم خیلی عجیب شده..هر طرف و میبینم یه هاله هایه سیاه میاد جلو چشمم.نمیدونم ماله اینکه خونه زیادی ازم رفته.یا ماله اینکه هی سرمو به دیوار میکوبیدم.چون دکتر گفت وقتی سر به جاایی برخوورد میکنه به چشمم فشار میاد و چشم ضربه میبینه.و گفت چشمت ضعیف شده و سیاهی میره به این دلیله.دلم یه آغوش گرم میخواد.سرمو بزارگ رو پاهاش .بهش بگم عشقم..دلم خیلی تنگه...اونم بگه عزیزم سرتو بزار رو پام وتا اون جایی که دلت میخواد گریه کن و خودتو خالی کن....منم انقد زار بزنم و خودمو خالی کنم ...
کاش داشتم..
به خدا که عرصه بهم تنگه.....می دونی یعنی چی عرصه بهم تنگه...
یعنی از زمین و زمان حالت بهم میخوره....
یعنی حوصله هیچ کس و هیچ چیو نداری.یعنی حتی دلت نمیخواد نفس بکشی..یعنی انقد حالت بده..فقط میخوای بری....
من میرم...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |