حالم خوب نیست
حالم خوب نیست
نمیتونم بغضمو پنهون کنم ....
به طرز قابل توجهی سرعت راه رفتنم کم شده
دائما میرم تو فکر و دیگه اسمش مثل قدیم تنها به یادم نمیاد دیگه برام اون+شیرینه
دختری که میخوادش
گفت میخوام تو زندگیم باشی ولی نمیدونم چه جایگاهی برات تعریف کنم
تو رابطه جدی با کسی هستم و درست نیست نامردیه
حالا خوبه اینا رو خودم تو گوشش کردم
مهم نیست ...مهم اینه وجدانم راحته که در حق اون آدم بدی نکردم
ولی سخته , سخته تماشاچی قدم گذاشتنش به زندگی مشترک با کس دیگه ای باشم
گاهی یهو به یه جا خیره میشم و انگار تمام هیاهوی دنیا در من خلاصه میشه من میمونمو فکر اون دوتا
لعنت به این واژه وقتی در مورد اون استفاده میشه
نمیخوام
نمیخوام
کودک درونم
بالغ درونم
والد درونم
هیچ بخش وجودم رفتنشو نمیخواد در حال حاضر
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |