فردايي بهتر
فردايي بهتر
خوشحالم که بالاخره شروع کردم..
کارهايي که رو سه سال پيش بايد انجام ميدادم..
کارهاي ناتمام من رو به اتمام هست..
از اين به بعد با خاطرجمعي و آسوده خاطر قدم برخواهم داشت..
*** مامان ميگه خدا هيچ تلاشي رو بي نتيجه نميذاره...
*** محمدحسن بعد از سه هفته اومدن بعد از کارم رفتم خونه ديدم تو حياط داره آب بازي ميکنه تموم خستگي و کلافگي اين چند روزم رفع شد با ديدنش... بهش ميگم عمه رو صدا کن آبجي 2 رو نگاه ميکنه ميگه عمه... تا قبل از اين فقط به من ميگفت عمه اصلا دوتا آبجي ديگه رو عمه صدا نميزد.. نميدونم تا قبل از اومدن من آبجي 2 چي بهش داده که اينطوري منو فراموش کرده نامرد..
*** بي من تو در کجاي جهاني که نيستي؟؟؟؟؟
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |