خیلی شیک و مجلسی یکی میخواست کلا داغونه کنه روحیه ی خوبمو که محل ندادم اصلا/ینی اون هرچی خواست گفت ولی من گفتم ولش من دیگه تو عمرم هیچ وقت 19 ساله نمیشم .../پس خوش باشیم/رفتم یه کیک باب اسفنجی خریدم با شمع 1 و 9 /هه/بعدم اومدم خونه.../ینی قبلش خونه ی عمسایه مامانم رفته بود(پیش دخترش که تازه زایمان کرده)من رفتم کلید بگیرم اینقد اصرار کردن بیا تو دیگه منم با زور قبول کردن چون اصلا ازشون خوشم نمیاد/بعدم اومدیم خونه و تفلد گرفتیم /مامان کلی واسم شعر خوند و کلی دست زدیم/هه خودم واسه خودم کیک گرفتم خودمم به خودم کادو دادم..../از کادوهای خودمم خیلی شگفت زده شدم..../یکی از هدیه های خودم به خودم یه بسته ماژیک 12 رنگه /آخ قربون ماژیکام برم من:)))))/دیوانگی هم عالمی دارد برای خودش.../دوشنبه امتحانا شروع میشن .../فقط میتونم بگم إلهی العفو /توی فرجه ها هیچد نخوندم تو طول ترم هم نگاه نینداختم..../شب امتحان خدا چاره بسازه/خوش به حال بچه مدرسه ای ها:(((((((((/+تمام.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |