خنجر نوستالژی
خنجر نوستالژی
شمایل یک دفتر صد برگ قدیمی که یک طرفش «مرکز تهیه و توزیع کالا»ست و طرف دیگرش هنوز «تعلیم و تعلم عبادت است». همین که به محض دیدنش قلبت منقلب می شود و بیشتر از استرس تکلیف شب و توبیخ خالی بودنش از مشق فردا، به یاد بوی خوش چراغ نفتی در جبر خاموشی های شبانه بمباران می افتی... همین که این روزها با شنیدن آژیر قرمز به جای رنگ پریدگی و دستپاچگی و ترس از صدای قریب الوقوع انفجار، چشمانت را می بندی و به یاد سقف مستحکم دستان پدر می افتی و گرمای آغوش مادر... اسم همین ها را گذاشته اند نوستالژی.
پا به دهه 80 که ...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |