خط دمید از رخ او کار بلا بالا شد
خط دمید از رخ او کار بلا بالا شد
خط دمید از رخ او کار بلا بالا شد
یا رب این فتنه پنهان ز کجا پیدا شد
وه که دی غمزه زنان شوخ کمان ابروی من
نگهی کرد که مرغ دل من از جا شد
عاشق روی تو آلوده نگردید به هیچ
غرقه ی بحر غمت تشنه لب از دریا شد
حالتی داشتم از عشق نهان با مه خود
ناله ای کردم و احوال درون گویا شد
اهلی آن خرقه که بر عیب نهان میپوشید
عاقبت چاک شد از بیخودی و پیدا شد
اهلی شیرازی
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |