کیفیت زمینی بودن
کیفیت زمینی بودن
قهرمانان نباید شکست ناپذیر باشند. باید نقطه ضعفی داشته باشند. بت که نمی سازیم، خب؟ اولین اصل پیشرفت کردن آدم این است که الگویش، بت نباشد برایش. قهرمان البته مجاز است. یکی که از نقطه قوت هایش درس بگیری ولی بدانی که آدم کاملی نیست، تمام نیست، بی نقص نیست؛ حق انتقاد وارد کردن بهش را هم داشته باشی.
فرضا اگر قرار است هری پاتر قهرمان زندگی ات باشد، خب این را بدان که هری دو سه تا درس را در امتحان سطح متوسط افتاد؛ نمرد. روابط اجتماعی اش با دختر ها در سطح کرم فلوبر بود؛ ولی نمرد. در دوئل تنها کاری که بلد بود «اکسپلیارموس» زدن بود؛ اما نمرد. بدون عینک تقریبا کور بود و شاید برایتان جالب باشد که بر اثر این هم نمرد.
قهرمان بودن همه اش به همین است. که آدم کاملی نباشی، نقطه ضعف های خودت را داشته باشی، حتی نقطه ضعف های گنده و غیر قابل چشم پوشی در حدی که مثل پاشنه آشیل بشود ضرب المثل؛ اما با تمام اینها بتوانی کار های بزرگ انجام بدهی. همه کیف قصه به همین است که یکی، که از آسمان هم نیفتاده، کارهایی در ابعاد آسمان بکند.
یعنی میخواهم بگویم حتی زئوس هم که خدای خدایان یونان بود، در مقابل زنان وا می داد. یا مثلا پدرش که ex-خدای خدایان بود، از عقل و شعور بهره اش در حدی بود که فرق بین تخته سنگ و نوزاد را نمی فهمید. شانصد هزار سال پیش یونانیان باستان فهمیدند که حتی خدایانشان هم باید نقطه ضعف داشته باشند و ما در قرن بیست و یک نشسته ایم دور هم، آدم های معمولی را بت می کنیم و دورشان می چرخیم و سجده و رکوع به جا می آوریم.