no hosele
no hosele
حوصله هیچیو ندارم
هیچکاری،
شاید خستم فقط
اما نه
مطمئنم فقط خستگی نیست.
شدیدا نیاز دارم با یکی بحرفم.اما هیچکی نیست.هیییچکی
ی سری اتفاقات افتاده ک اینجا ننوشتم و این پست ممکنه برای شما بی سر و ته ب نظر برسه
تصمیم اخرو گرفتم. دیگه ب س برنمیگردم.تحت هر شرایطی
ژوزف چند ماه پیش درست میگفت.باید همون موقع ب حرفش گوش میدادم.
اونم این روزا فک میکنه درس میخونم زیاد و ب خودش اجازه نمیده بم پیام بده
حرف زدن با اون تا ی جاهایی خوبه ولی خب ب هرحال از ی فرهنگ دیگس.همه حرفامو کاملا نمیفهمه
میدونین،بازدید اینجا کم شده منم حس میکنم با خودم میحرفم اینجا ک هم خودمو میفهمم هم قابل اعتمادم
سعی میکنم ب کسی تکیه نکنم،کسیو دوست نداشته باشم.هوا برم نداره ک مثلا فلانی هست،چرا؟چون خودش گفته.حرف خودشو ک زمین نمیزنه
ولی میزنه و منم ادمی نیستم دوباره ریسککنم.
ی جا خوندم ک وقتی داری سعی میکنی خودتو از ارنباط با کسی ک دوسش داری منع کنی حالات روانیت ناپایدار میشن،ی بار اوج خوشحالی و ی بار ناراحتی کامل
ههههه منم اینطوری شدم
گاها حس میکنم وای چ زندگی خوبی،چ اینده درخشانی به به
و گاها حس میکنم هرچقدرم بدوم ب هیچی نمیرسم
اگه س اینارو میخوند دوست داشتم بدونه هنوز ی سری از حرفاش تو گوشمه
مثل وقتی ک فوبیام شدید شده بود و نمیتونستم چشم رو هم بذارم ک گفت «اینجا از اونا ندارع » و من تا صبح با خودم تکرارش کردم و هرموقع شدید میشه بازم تکرارش میکنم
یا مثل اونکه میگفت «ما ب نرسیدنا،نتونستنا،نشدنا عادت نننداریم»
یا چقتی ک میگفت «بخون بابا.بخون(درسو میگفت) ک..رم تو درس..بخون بلکه از این خراب شده درآی»
خیلی از حرفای دیگه
حالا با خودتون فکر نکنید تریپ عاشقی برداشتم و این بی حوصلگیم ماله اونه! نــه!
کلا خاستم بگم ی وقتی حسای خوبی تجربهکردم.و هنوزم لذتش تو تک تک رگام حس میشه.
2-3 روز بود خوصله نوشتن اینارو نداشتم.کلیشم ننوشتم البته
امیدوارم بتونم از این خراب شده درآم!
ویش می لاک پلیز!
+ Je T'aime