فرشته
فرشته
ای فرشته شب
شبی نماند
که صدایت نکردم
حالا که
سبک تر از هرگناهم
این بار
چشمانم
ارزوی دیدنت را دارد
و این لب های خسته
از بس که حرفی نزد
می خواهد
هم کلامت شود
این زمستان هم رفت
و معجزه دیدن تو
شاید خیالیست
که من هر روز
در سر می پرورانم
با آن که هستی
در یک قدمی من
چشمانم را
محروم از دیدارت می کنی
سپیده هر روز می اید
و روزهای خوش می اورد
اما
شادترین روز دیدار من و تو
برایم یک معماست
ای فرشته شب
همه خیابان ها
و همه اسمان این دنیا را
چشمانم به تماشاست
ولی تو را نمی یابم
همه مسجد ها را گشتم
گل های روییده قدم هایت
جایی نبود
می شود
یک شب به من سر بزنی
و مرا به ارزوی همیشگیم
برسانی
باور کن
من به وسعت اسمان ها
طومار ارزوهایم را نوشته ام
می شود همه را
به اجابت برسانی
می شود بیایی
می شود....
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |