....
....
چشامو رو هم میذارم
صدات میپیچه تو گوشم
طرز صحبت کردنت
خنده هات
گریه هات
یادته میگفتم صدات چقد خوبه...
برای هزارمین بار مرور میکنم
انگار همین بعدازظهر بود
باصدات بیدارم کردی
تو خیابون داد میزدی دوست دارم..رفته بودی گل فروشی:-)
میخندم...
چشامو باز میکنم
نه نیستی
دوباره اون روز
چقد گریه کردم نکن این کارو.. نرو...
اما تو رفتی
واسه همیشه
من موندم یه زندگی اجباری
و ی دنیا خاطره...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |