گفتگوهای تنهایی
گفتگوهای تنهایی
قطره ی جدا از دریا، جدا از رود، شبنم است
تنها در شب هست، عمرش یک شب است ،
ساکن است با نخستین لبخند نور محو میشود
به رود پیوند تا جاودان شوی، تا جریان یابی
تا به دریا برسی.
تنها در شب هست، عمرش یک شب است ،
ساکن است با نخستین لبخند نور محو میشود
به رود پیوند تا جاودان شوی، تا جریان یابی
تا به دریا برسی.
درد من حصار برکه نیست ،
درد من زیستن با ماهیانی است
که فکر دریا بذهنشان خطور نکرده
ر درد ها دوست را خبر نكردن خود يك عشق ورزيدن است.تقيه ي
درد,زيباترين نمايش ايمان است.به محبت خلوصي مي بخشد كه
سخت شيرين است.رنج تلخ است,اما هنگامي كه تنها مي كشيم,تا
دوست را به ياري نخوانيم,براي او كاري مي كنيم و اين خود دل را
شكيبا مي كند,طعم توفيقي می چشاند
ن روز که همه به
دنبال چشم زيبا هستند،
تو به دنبال نگاه زيبا باش
به من بگو نگو ، نمیگویم ،
اما نگو نفهم ، که من
نمی توانم نفهمم ، من می فهمم .
هیچ گاه تنهایی و کتاب و قلم ،
این سه روح و سه زندگی و سه دنیای مرا کسی از من
نخواهد گرفت ... دیگر چه می خواهم ؟ آزادی چهارمین
بود که به آن نرسیدم و آن را از من گرفتند.
رف هایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد
معلم فرزانه دکترعلی شریعتی
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |