متــن زیبآ 2
متــن زیبآ 2
ای شهـــر ! خاموش بآش !
کهــ دختری اینجـــآ دلش شکستهــ ...
قلبش پـــآره پـــآره شده ...
صورتش زخم دارد ...
ای شهر ! خاموش باش !
که دختـــری زل زده به بوم بی رنگ نقاشی ...
لبهـــآیش میلرزد از بغض آن حوض آبـــی رنگ ...
چشمــــآنش غم دارد ...
ای شهر ! خـــآموش باش !
که دخــــتری اینجــآ گریه می کند ...
که شب به شب اینجـــآ ناله می کند ...
پشتش حالا ... خم دارد !
ای شهر ! آرامتر !
که دختری اینجـــآ دلی تنگ دارد ...
بغض دارد اشکــ دارد ...
ای شهر ! کمی آرامتر !
که این دختر در دستـــش بآد دارد ؛ آب دارد ؛ رنگــ دارد !
که خیره شدهــ به جریآن زندگـــی ...
ای مردم شهر ! کمی آرامتر !
چینــــی دلش ترک دارد ...
« by me »
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |