اولین تجربه کاری ام در یک کلینیک کودکان با ناتوانی ذهنی
اولین تجربه کاری ام در یک کلینیک کودکان با ناتوانی ذهنی
بعد از کار کردن با چند کودک به عنوان درمانگر تمام تئوری هایی که این سه سال شنیده بودم رو تجربه کردم، اینکه این رشته و درمان این بچه ها صبر و حوصله میخواد، اینکه عشق میخواد.
امروز هم شیرینی کارمون و هم سختی اش رو احساس کردم.
به این نتیجه هم رسیدم که کاردرمانگر که علاوه بر صبر، نیروی جسمانی خوبی هم نیاز داره، امروز بعد از بودن در نقش یک درمانگر این جملات رو بیشتر درک کردم که درمانگر باید روحیه بالایی داشته باشه تا برای بچه ها و خانواده هاشون نقش خوبی ایفا کنه.
امروز احساس کردم که کاردرمانی مثل یک جاده ی خاکی پر از پیچ و خم میمونه که اگه به راهت ادامه بدی به جاده ی پر از آب و علف میرسی...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |