یلدا
یلدا
ماجرای ازدواج من و محمدرضا در وبلاگ قبلیم به تفصیل بیان شده بود که طی یک حرکت ضربتی وبلاگم بعد از مشکلاتی که برای بلاگفا پیش اومد سرنگون شد. تا همین جا براتون بگم که همه اعضای خانوده من بغیر از فافا (خواهرم) و بردار وسطیم (که الان آلمانه و دلم براش خیلی تنگ شده) با ازدواج ما مخالف بودن. فامیل محمدرضا و خانوادهاش هم همینطور. اما من و محمدرضا مطمئن بودیم بعد از ازدواجمون به همه ثابت میکنیم که در مورد ما اشتباه کردن. حالا بعد از یکسال من و محمدرضا تصمیم گرفتم برای شب یلدا همه رو دعوت کنم خونمون. من و محمدرضا برای اون شب کلی تدارک دیدیم و همچنان در حال برنامهریزی هستیم. من هم یه دعوتنامه درست کردم و توی تلگرام برای همه اعضای خانواده فرستادم حالا منتظر جوابم
امیدوارم یلدای شیرین و خوشی در انتظار همه باشه
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |