سکوت کمر فکرم را شکست…
از تظاهر به خندیدن
به بودن،
به صبر
به ایستادگی
کاش میشد به عزراییل رشوه داد…
اینجا !!!
در این سرزمین خاکی
پر است از آدم هایی که مرا نمی فهمند و فقط ترجمه ام می کنند…
آن هم به زبان خودشان…
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |