ایده آل
ایده آل
من اعتراض دارم. من آدم وسواسی هستم. برای من خوبی و بهترین و ... معنا ندارد. فراتر از اینها در تصور من است. از زندگی چیزهای زیادی میخواهم. برای همین است که همیشه مضطربم.شبها بیدارم. حتی از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، بهشت خدا هم ارضایم نمیکند.بهشت من چیز دیگری است. من واقعا به معنای کامل کلمه دیوانه ام. ایده آلهای من در ذهنم ومغزم دیوانه ام کرده. کاش شاعر و یا نویسنده چیره دستی بودم. نه! هیچ زبانی گویای توصیف ایده ال من نمی تواند باشد. ... بگذریم انچه مرا بیشتر از هرچیزی ازار میدهد این است که نمیتوانم ایده الهایم را به واقعیت بدل کنم. روحم را خسته کرده این لطمه نتوانستن..از این هم بگذریم ولی من نمیتوانم از ایده ال هایم بگذرم.ایده الهای من، ایده آلهای من است. هویت من است. من سه دهه از زندگیم را با اینها به سرکرده ام. من خودم را با ایده الهایم میشناسم. گر چه دیووانه ام کرده این ایده ال ولی باز هم در پی تحقق آن هستم.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |