هشدار
هشدار
دیر گاهیست گلو بغض مکرر دارد
چند روزیست قلم حالت نشتر دارد
کوفیان داعیه ی مسجد و منبر دارند
عمر سعد زمان وسوسه ی زر دارد
یادمان هست که اجداد شما کرب و بلا
شیعه از تیغ شما، داغ به پیکر دارد
بی سبب نیست که از شام به عراق آمده اید
حضرت عمه ی سادات برادر دارد
و شما کمتر از آنید که حسین تیغ کشد
کمتر از آنکه علمدار، علم بردارد
ما جوانان بنی فاطمی اربابیم
بی حیا عمه ی ما، مالک اشتر دارد
ایل ما ایل عجم هاست که یک کودک ما
جگری با جگر شیر برابر دارد
اینکه ما دست به شمشیر و زره استادیم
سبب این است که این طایفه رهبر دارد
نه عراق است و نه سوریه خیالت راحت
کشور ضامن آهوست، بزرگتر دارد
وای اگر گرد و غباری به حرم بنشیند
تیغ ما شوق به انداختن سر دارد
باید این شهر به آرامش خود برگردد
که شب جمعه حرم، روضه ی مادر دارد ...
...........................
ویزای من کجاست؟گذرنامه ام کجاست؟
داعش خبر رسیده،که نزدیک کربلاست
من مرد نیستم نکشم تیغ رویشان
مانند شیر،حمله میارم به سویشان
این جنگ، جنگ با همه ابنای حیدر است
وهابی کثیف! نفسهای آخر است
چیزی نمانده است به پایان داستان
جولان بده،برای خودت هی رجز بخوان
من از تبار آینه، تو از تبار سنگ
من شیر شرزه ام، تو شغال پریده رنگ
از حق شبیه آینه لبریزم و پرم
من نرمه شیشه هم بشوم،باز میبرم
دریای خشم هستم و طغیان، سوال کن
طوفان منم، ز مردم تهران سوال کن
مردم! قسم به روز، که شب روبه انتهاست
جنگ و جدال و خشم و غضب روبه انتهاست
عمر سیاهه لشکر دشمن طویل نیست
داعش مگر مرادف اصحاب فیل نیست؟
بر نیزه اش زدند برای فریب ها
قرآن نخوانده اند که این نانجیب ها
حالا سپاه ابرهه و بغض آسمان....
چیزی نمانده است به پایان داستان
..................................