مرگ یا زندگی؟
مرگ یا زندگی؟
اجازه هست ناصبوری کنم؟
به بزرگیت قسم از صبوري خسته ام...
از فريادهايي كه در گلويم خفه ماند و میماند...
از اشك هايي كه شبها تنها بالشم و تو شاهد آن هستید
و از حرف هايي كه زنده به گور گشت در گورستان دلم
آسان نیست در پس خنده های مصنوعی گریه های دلت را ،
در بی پناهیت در پشت هزاران دروغ پنهان کنی . . .
آرزوی پــرواز دارم مرا اجابت نما
ای تنهــا امیدم
نمی دانم چه می خواهم خدایا... به دنبال چه می گردم...
شب و روز چه می جوید... نگاه خسته من چرا افسرده است
این قلب پرسوزگریزانم از این مردم كه با من به ظاهر همدم و یكرنگ هستند...
ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد پیرایه بستند دل من ای دل دیوانه من كه می سوزی از این بیگانگی ها مكن دیگر ز دست غیر فریاد
خدا را بس كن این دیوانگی ها
به بزرگیت قسم از صبوري خسته ام...
از فريادهايي كه در گلويم خفه ماند و میماند...
از اشك هايي كه شبها تنها بالشم و تو شاهد آن هستید
و از حرف هايي كه زنده به گور گشت در گورستان دلم
آسان نیست در پس خنده های مصنوعی گریه های دلت را ،
در بی پناهیت در پشت هزاران دروغ پنهان کنی . . .
آرزوی پــرواز دارم مرا اجابت نما
ای تنهــا امیدم
نمی دانم چه می خواهم خدایا... به دنبال چه می گردم...
شب و روز چه می جوید... نگاه خسته من چرا افسرده است
این قلب پرسوزگریزانم از این مردم كه با من به ظاهر همدم و یكرنگ هستند...
ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد پیرایه بستند دل من ای دل دیوانه من كه می سوزی از این بیگانگی ها مكن دیگر ز دست غیر فریاد
خدا را بس كن این دیوانگی ها
خدایاااااااا
ازت شکایت نمیکنم، کفر هم نمیگم....
ولی کاش یکیو کنارم نگه میداشتی
فقط یک کدوم از اونایی ک گرفتی ازم
آره
اونا الان پیش توهستن....
کاش یکیشون
فقط یکیشون بود
که آرومم میکرد
خدایا
کو عدالتت....ظلمه یا امتحان؟؟؟
خدایاااااا
اونارو ک نمیاری....
منو ببر
عجیب تو این دنیای بزرگ
که میگن کوچیکه
تنها موندم
تنهای تنها
حتی 1نفرم نیست......
دلم کـــــــــــمی خدا میخواد…
کمی سکـــــــــــوت…
کمی دل بریدن میخواد…
کمی اشک…
کمی بهت…
کمی آغوش آسمانی
کمی دور شدن از این آدمها…!
کمی رسیدن به خدا…
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |