وی آینه در آینه در آینه رویت
وی آینه در آینه در آینه رویت
ای سلسله در سلسله در سلسله مویت
وی آینه در آینه در آینه رویت
چشمان تو، چشمان تو، چشمان تو، هو هو
حق حق، چه بگویم چه من از این همه اویت؟
زیبایی سٌکر آورِ ربّانی آفاق
بی شبهه شرابی تو و افلاک،سبویت
هر سبز که از خاک برآید، کلماتت
در چاه فرو ریخته اسرار مگویت
ای زمزمه ی هر شب تنهایی جبریل
وی زمزم آواز خداوند،گلویت
دریایی و هر چشمه به ژرفای تو جاری
فردایی و هر لحظه شتابنده به سویت
قربان ولیئی
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |