و بازهم تغییر ...
و بازهم تغییر ...
از اول صبح بنا به درخواست رضا رفتیم دفتر کار رضا که یه جند وقتی بود که دایر شده بود و جسته گریخته ازش استفاده می کرد و از من خواست که صبح ها رسمی از ساعت 8 تا 3 هر روز برم پیشش و با هم کار کنیم تو بورس ...
رضا دوست خوبیه ولی یکم ارتباط از نوع اثبات همیشه برای من مشکل ساز بوده ... به هر حال دوست عزیزمون مثل من توی بورس فعالیت می کنه البته یکم دیرتر از من شروع کرده ولی با دیدن سایت TSETMC هر روز یه سری خرید و فروش می کنه که نیاز به اصلاح تکنیکالی دارن و اون هنوز حیلی راه داره تا به من برسه ... با هم روی یه سری فیلتر کار کردیم البته توی زمان کم بعد بازار ... به هر حال دفتر نو و شاید همکاریهای نو در آینده بتونه بهمون کمک کنه !!! میشه بدون پیش داروی از آینده با دید حال و یه اتفاق خوب به این رویداد نگاه کرد ... شاید باب اتفاقات تازه برای هر دو ما باز بشه ... به امید اون روز ... !!! و امروز فهمیدم چقدر دلم تنهایی کارمو دوست داره ... این یه تجربه تازه از شخصیت خودم ... راستی به شدت دلم خونه و فضای خونه رو دوست داشت برای آرامش ... (راستی ما یکم رو مخ هم راه میریم و این زیاد جذاب نیست) خیلی دوست FUN TO BE نیست ... تصمیم داره که منو تو زمینه کاری شرکتش که تولید نرم افزار هست وارد کنه که یکم با فقر دانش روبرو هستم تو این فیلد کاری که به گفته اون و نوع شخصیت من به سرعت می تونم یاد بگیرم و ایده پردازی کنم ...(من شک دارم) ...