قد آغوش
قد آغوش
انگار یادم رفته است از کجا بایست بنویسم یادم رفته شروع قصه و غصه کجا بود. ادم که مجرد هست یه کمی هم که عاقل نباشد هر جنس مخالفی هم که ببیند باورش میشود که میخواهدش.نمیدانم این چشم ابرو و اندام/حس و عشق و طنازی و عشوه گری.... چه هست که ادم فکر میکند نیاز هایش بر اورده میشود تازه اگر بفهمی نیاز هایت چیست . اصلا اندازه اغوشت را نمیدانی و فکر میکنی همینی که می بینی اندازه اغووشت میشود. وقتی از خط میانه زندگی و احساس و عشق عبور کردی بفهمی نفهمی شستت خبر دار میشود بازیکن بهتری تو زمین فوتبال زندگی میتوانستی داشته باشی. این فقط برای من و تو و ان دیگری نبود ما هیچ وقت عادت نکردیم خیلی چیز ها قبل ماوقع محاسبه کنیم چه برسد به محاسبه خواستن و عشق و احساس و زندگی. وانگهی بخش اعظم زندگی را دیگران انگاری برایمان رقم میزنند وقتی در کشور جهان سوم گرفتار هر مقوله روزانه میشوی. میدانی مشکل چه بود؟ بدون اینکه عمق استخر را بدانی چقدر هست /بدون انکه بدانی چقدر شنا بلدی! پریدی توی اب!! حالا وقت دست و پا زدنت هست. دست و پا بزن جانم.
برای پایان یک فصل زندگی و اغاز فصلی دیگر
برای پایان یک فصل زندگی و اغاز فصلی دیگر
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |