نگو مادر که اختر شعلهء فروزان زندگی بود
نگو مادر که اختر شعلهء فروزان زندگی بود
نه انگاری خوابی برای من در کار نیست بهتره پاشم یه چیزی بخورم و دوباره این قرص مسکن قوی رو تا شاید هم درد اروم بگیره و هم خوابی به چشام بیاد. پامیشم آب رو روی اجاق برقی که حرارتش بالاست با درجه 9 که نهایتش هست میزارم تا هرجه سریعتر جوش بیاد.فلاسک و چای خشک رو اماده میکنم.چند تکه نون میزارم رو توستر نون تا نون تازه و گرم بشه. اب به جوش اومده و سریع ورش میدارم میریزم توی فلاسک. موقعیکه میخوام کتری رو با توجه به داغ بودن زیرش روی اجاق در کناری بذارم وقتی دمای اجاق برقی روشن به صورتم میخورم خوشم میاد.سریع متوجه میشم این حرارت و گرما برای این دندون درد لعنتی حس خوب داره و شاید گرماش آرومش کنه.با صورت خم میشم روی شعله روشن اجاق... به به چه گرمای خوبی! ایکاش زودتر میفهمیدم.همینطور که خم شدم و صورتم گرم میشه و با دست اروم رو صورتم میکشم انگار بوی هوای صبحهای بهاری تهران یا شمال یا بوی خونه و نون تازه میاد. بوی اونوقتی که صبحها از خیابون که گذر میکنی و ازکنار نونوایی یا رهگذر نون بدستی از کنارت رد میشه میاد و این بوی نون من هست که رو توستر با شعله اروم هوا رو معطر کرده. این حس خوب و اینحال منو میبره به گذشته و دندونم که با گرما اروم میگیره ، یاد اون بچگی ها میفتم که دندون درد بود و مادر و وقتی تا صبح از درد به خودمون می پیچیدیم این مادر بود که تا صبح حوله گرم میکرد و میذاشتیم رو صورتمون تا اروم بگیره.