وقتی اطرافیان متهمم میکنن به اینکه خودم نیستم یا وقتی می خوان یه مثالی بزنن که دختره توش یه غلطی کرده میگن یه دختر اشنایی داشتیم چادری بود و با همه ی پسرای کلاس تیک میزد!! یا مثلا وقتی براشون تعریف میکنم که بعضی از مردا و پسرای ما براشون فرقی نداره که لخت باشی یا چادر سرت باشه در هر صورت یه جایی توی خیابون یا کوچه اذیتت میکنن و انواع و اقسام تیکه های جنسیشون رو تقدیمت کنن...و اونا در جواب میگن تقصیر اونا نیست، چون توی جامعه ما دخترای چادری از همه بدترن، برای همینه که به خودشون اجازه میدن اذیتت کنن!و با خودم میگن منظورشون به منه!!! خودشون میبینن که من اونطوری نیستم و نبودم!! چ قبل و بعد از این قضیه!!
یامثلا حتی متهمم میکنن که با تموم پسرایی که حرف میزنم حتما یه چیزی بینمون هست و نمی خوام بگم و پنهان میکنم چون می ترسم!!و میزارنش به حساب اب زیر کاه بودنم یا هرچیزی که ذهن خرابشون فکر میکنه!! و دقیقا همین جاهاست که فکر میکنم چرا باید این طوری باشه چرا هنوز ادما بر اساس ظاهر،شخصیتشون قضاوت میشه و یا حتی چرا هرکسی به خودش اجازه میده که راجب پوششت یا تغییر پوششت اظهار نظر کنه و فرقی هم نداره که استاد دانشگاه باشه یا یه عامه ی معمولی ....و یه عالمه ی چرای دیگه که باعث میشه روز به روز از خودم و اطرافیانم بیشتر متنفر بشم و گوشه گیر تر...