خاطره ای از شهید برونسی
خاطره ای از شهید برونسی
آخرین آرزو
به نقل از حمید خلخالی ( برگرفته از کتاب خاک های نرم کوشک )
عشق او به خانوم صدیقه طاهره(سلام الله علیها)بیشتر از این حرفها بود که زبان بیاید یا قابل وصف باشد.یک بار بین بچه ها گفت:دوست دارم با خون گلوم اسم مقدس مادرم را بنویسم.
به هم نگاه کردیم .نگاه بعضی ها تعجب زده بود . اینکه می خواست با خون گلویش بنویسد جای سوال داشت. همین را هم ازش پرسیدم قیافه اش محزون شد گفت:یک صحنه از روز عاشورا همیشه قلب منو آتیش میزنه !
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |