196
196
غريبه اي كه گاها آشنا هم بود
از دور اظهار آشنايي ميكرد
و من،بيشتر با او غريبه ميشدم
آپارات چي
پخش را شروع كرد
و خاطراتمان بر روي پرده ی سينما از سكانسي به سكانس ديگر با هم ميرقصيدند
و من
بازيگر تماشی چي ای بودم
كه پايان فيلم را نيمه كاره رها كرده بود
و در مسير فيلم پي پايانش ميگشت
و او بازيگردان تماشاچی ای بود
كه خود بازيش را نميدانست
و در فيلم در پي پيدا كردن بازی محبوبش بود
و من صحنه به صحنه ي فيلم را
با او بازي ميكردم
صحنه به صحنه اش را هر بار ارام تر از قبل
تماشا ميكردم
و
حال
غربت اين اشنايي
صحنه به صحنه فيلممان را اتش ميزند
و بازي هامان
خاطراتمان
خودمان
ذره ذره خواهيم سوخت
بي انکه بدانیم
از دور اظهار آشنايي ميكرد
و من،بيشتر با او غريبه ميشدم
آپارات چي
پخش را شروع كرد
و خاطراتمان بر روي پرده ی سينما از سكانسي به سكانس ديگر با هم ميرقصيدند
و من
بازيگر تماشی چي ای بودم
كه پايان فيلم را نيمه كاره رها كرده بود
و در مسير فيلم پي پايانش ميگشت
و او بازيگردان تماشاچی ای بود
كه خود بازيش را نميدانست
و در فيلم در پي پيدا كردن بازی محبوبش بود
و من صحنه به صحنه ي فيلم را
با او بازي ميكردم
صحنه به صحنه اش را هر بار ارام تر از قبل
تماشا ميكردم
و
حال
غربت اين اشنايي
صحنه به صحنه فيلممان را اتش ميزند
و بازي هامان
خاطراتمان
خودمان
ذره ذره خواهيم سوخت
بي انکه بدانیم
غ.معماریان :)
پ.ن1: ديگه تو نوشتن از منم جلو زده این رفیقمون! حیف که آدرس اينجا رو نداره وگرنه مثل هميشه ميومد يه طومار نظر ميزاشت... :)
پ.ن2: چقدر خستم...يه جاهایی يه چیزایی داره برعکس میچرخه...!
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |