زندگی کنار بابا
زندگی کنار بابا
خیلی ناراحت شدم گفتم خیلی بیجا میکنه همچین حرفی زده اشغال عوضی
یکی نیست به اون بیشعور بگه کار بابای من عقب نیست شعور تو درک اون همه کارو نداره
بابا دیگه باید چیکار کنه که نکرده؟ از صبح ساعت ۷ سرکارتا ۱۲ یا ۱۱ شب کسی چه میدونه که یکی از ارزوهام شده با بابا بیرون رفتن ارزوم اینکه یک روز تو خونه باشه بابا دیگه نیست بخاطر یه عده ادم بیشعور که اصلا ادمو درک نمیکنن و اونقدر بیشعور ن که بعد از ۲۰ سال خدمت گفتن اگه کارتون عقب باشه باید برید فلان روستا اون روستا هم اونقدر راهش دوره از اینجا که مجبور میشن خونه و زندگی همه چیزو ببرن با خودشون
بابا یک روز فقط یک روز نرفت اداره رئیس بهش گیر داده بود گفته بود چرا نیستی ؟ این یعنی یک روز هم نمیتونه کنار خانوادش باشه
به بابا گفتم بابا خسته نمیشی از این همه کار؟ گفت مجبورم بابا میگی چیکار کنم؟
فقط تنها چیزی که گفتم این بود که دست هرچی نامرد و پست از پشت بستن خدا ازشون نمیگذره