متفاوت
متفاوت
+ امروز عمه و پسردایی اومدن خونمون!
+ احساس میکنم داداش اینجارو میبینه! از همینجا میگم تو روحت اگه وبلاگمو بخونی:|
+ امروز یه خرید کوچولو هم کردم یه بُرِس یاسی خوشمل گرفتم و دوتا لاک (صورتی و کدر ) و یک شال سبز رنگ و یک کلیپس کوچولو و یک رژ لب خوشمل گرفتم واسم خیلی عجیب بود اخه کلی ذوق کردم واسشون ( نتیجه میگیرم خریدی که با حوصله انجام میدم بیشتر دوست دارم مثل همین خرید کوچولو نه مثل خرید عید که کلی لباس و ... گرفتم و یک بار بیشتر استفاده نکردم )
+ امشب با بابا رفتیم بیرون وای من چقدر سوتی میدم نه به اون بار که کلی لباس هایی که نباید کسی میدید ریخته بود کف اتاق و بابا همه رو دید و ابرو واسم نموند نه به این بار که سوتی دادم در حد تیم ملی !
+ به مامان گفتم من دیگم خجالت میکشم با بابا صحبت کنم واسه همون سوتی هایی که میدم (مامان بهم گفت پررو تر از این حرفایی)
+ به بابا گفتم واسم کار پیدا کنه دوست دارم کار کنم
+ خدایا مرسی ازت