روشنفکر و عوام از( کلیله و دمنه)
روشنفکر و عوام از( کلیله و دمنه)
روشنفکر و عوام از( کلیله و دمنه)
جماعتی از بوزینگان در کوهی بودند، چون شب فرا رسید ، بیچارگان از سرما رنجور شدند. پناهی میجستند، ناگاه کرم شبتابی را یافتند ، گمان بردند که آتش است، هیزم بر آن نهادند و میدمیدند.
برابر ایشان مرغی بود بر درخت بانگ میکرد که: آن آتش نیست. سخنانش در بوزینگان اثربخش نبود. در این میان مردی آن جا رسید، مرغ را گفت: رنج مبر که به گفتار تو یار نباشند و تو رنجور گردی و حکایت تو آن است که کسی شمشیر بر سنگ آزماید .مرغ سخن وی نشنود و از درخت فرود آمد تا بوزینگان را حدیث کرم شبتاب بهتر معلوم کند، بگرفتند و سرش جدا کردند....
با تلخیص از کلیله و دمنه
وضعیت امروزی روشنفکران:
قبلا عوام تلاش می کردند از هر چه روشنفکر ها لذت می برند لذت ببرند و مثل آنها زندگی کنند حالا روشنفکر ها تلاش می کنند مثل عوام زندگی کنند و از هر آنچه عوام لذت می برند لذت ببرند .
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |