آدم ها من را به یاد تو نمی اندازند
آدم ها من را به یاد تو نمی اندازند
من در شهر و در بین اینهمه آدم همیشه دلتنگام... اما همینکه دور میشوم همینکه به درختی، کوهی، چشمهای برمیخورم، تو را میبینم.. تو را که دشتها، روی دستهایت میخوابند و رودها، ادامهی رگهای تواند... و آب آب ِ وحشی که من را به نوازش ِ عریانیاش وامیدارد تصویر آینهی توست... دلم که تنگ میشود برایت کنار آتش مینشینم، دریا میکشم و به درختان فکر میکنم... مریم ملک داراینجا هیچکس شبیه تو نیست...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |