ماهی سیاه کوچولو
ماهی سیاه کوچولو
همیشه تلخ بوده خنده هاتم
کمرنگ بوده رد پات
کسی نبود توی لحظه هاتم
هرچی که داشتی تو رفت به باد
*****
یه گوشه ای شب ها
تو دل شهر تنها
که حتی خدا نمیتونه ببینه من کجام؟
تموم میشه اشکام ، امروز یا فردا
کسی هنو نفهمیدِ که چیه من گنام؟
حتی کسی نی که وایسِ پای حرفش
اصن حس میکنی که دیگه بهم ریختِ شهر
میگی دوست دارم برم روی برج
بعد جند قطره گریه کنم به شب خیره شم
همه بهت میگن آخ که چقدر ساده ای
دلت تنگ شده واسه خودِ واقعیت
اما حقیقت این چیزیِ که هستی
حالا وقتشِ تو خیابونا راه بری...
*****
اشک آن و وحید امینی - ماهی سیاه کوچولو
سجاد : امروز ... جمعه... خیابونارو با این آهنگ خسته کردم...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |