اختلالات شخصیت
اختلالات شخصیت
v هرکسی شخصیتی دارد عیان می شود با ویژگیهایی بیان
ü پارانویید
ü یک نفر درگیر شک و بدگمان می برد بر یک اشاره صد گمان
هرکسی هر لحظه در انگار او دشمن و در فکر استثمار او
خالی از احساس و دون ازاعتماد مملو از خشم و تعصب وز عناد
چون درون را برون در می تند در دفاع از آن فرا می افکند
ü اسکیزویید
ü یک نفر سرد است وتنها و نجوش خالی از احساس و آرام و خموش
فارغ از همکاری و همیاری است از تعامل وز عواطف عاری است
غرقه در افکار و در رویای خود در اموراتش به روی پای خود
خویشتن دار است و فردی گوشه گیر در تحولها تحول ناپذیر
ü اسکیزوتایپ
ü دیگری افکار و اعمالش عجیب ارتباط وصحبت و کارش عجیب
گر کند صحبت ز افکارش بسی جز خودش آنرا نمی فهمد کسی
چون بگردد ویژگیهایش شدید از پس اش افسردگی آید پدید
ü آنتی سوشیال
ü دیگری قانون گریز و نانجیب اهل استثمار و نیرنگ و فریب
ظاهری جذاب و وجهی با وقار باطنی مکار و رندی نابکار
لاجرم از ظاهر آرام او طعمه اش آسان بگردد رام او
چون نباشد جامعه بر کام او لاجرم زندان شود فرجام او
گر بگیرد جایکی پست و مقام می شود آنجا چپاولها مدام
ü مرزی
ü دیگری وضع اش کمی بحرانی است چرخش خلقش سریع و آنی است
لحظه ای دشمن شود یک لحظه دوست لحظه ها آبستن احوال اوست
هردمی سودای دیگر می کند خودزنی های مکرر می کند
همزمان دارد دو حس اندر تضاد درد و غم همراه احوالات شاد
هم زمان خوشحالی و دل خستگی همزمان هم خشم هم وابستگی
ü نمایشی
ü دیگری رفتار پر رنگ و لعاب می دهد بر جمله هایش آب و تاب
قالبش اغواگر و بیرون گراست احتیاجی در پس این ماجراست
سخت محتاج نگاه دیگران چون رود در نقش چون بازیگران
ü خودشیفته
ü دیگری گوید وجود برترم در فلان مورد بزرگ و سرترم
قدرتی دارم که مانندش مباد چون من از مادر نزایید ونزاد
دیگران باید که تکریم اش کنند گر کسی بد گفت تحریم اش کنند
چون شکست آید به کار و زندگی می شود آماده ی افسردگی
ü دوری گزین
دسته ای از جمعیت دوری کنند گوشه ای گیرند و مهجوری کنند
ترس از آن دارد که دلگیرش کنند در میان جمع تحقیرش کنند
بیم تحقیر و عتاب و سرزنش می کند اوقات او را پر تنش
v آنچه در ما ناشی از شخصیت است صحبت و کردار و فکر و نیت است
v هرکسی بر هرکدامش مایل است بهر آن یک حد و مرزی قایل است
v چون رسد محدوده تا حد ملال می شود شخصیت اش یک اختلال
دکتر احسان نجفیان(ا. طوفان)