شرح حال روانپزشکی
شرح حال روانپزشکی
شرح حال روانپزشکی
بگو نام و نشانت چیست جانم سپس خواهم که شغلت را بدانم
بگو نام پدر، شهر تولد بگو همسر گزیدی یا تجرد
کجا بودی؟ کجا ساکن بماندی؟ چه میزان تا چه مقطع درس خواندی؟
به همراه که اینجا آمدستی؟ بگو اکنون چرا اینگونه هستی؟
چه می گردد تورا در سر چه داری؟ چرا اکنون ملول و بیقراری؟
بگو مشکل سرآغازش کجا بود؟ دلیل آمدن حالا چرا بود؟
کنون احساس و خلقت را عیان کن برایم حس و حالت را بیان کن
درونت حس شادی داری یا غم؟ بود ثابت و یا مخلوط و درهم؟
بگو از وضع خواب و اشتهایت اگر داری ز اوضاعش شکایت
چه چیزی می کند حال تو را خوب؟ چه کاری باشدت دلخواه و مطلوب؟
حشیش و الکل و افیون و شیشه کدامش عادتت بوده همیشه؟
شده گاهی که تنها می نشینی؟ صدایی بشنوی چیزی ببینی؟
کسی جز تو نفهمد آن ندا را به گوش ات بشنوی واضح صدا را
چه می گوید؟ چرا؟ مقصود او چیست؟ چه می خواهد؟ صدا از جانب کیست؟
و یا شخصی که کس جز تو نبیند بیاید از پی ات با تو نشیند
بیان کن زندگی اینگونه که هست بود در چشم تو مقدور یا پست؟
اگر این زندگی ارزش ندارد و یا با تو سر سازش ندارد
شده کاری کنی تا جان بگیرد بخواهی زندگی پایان بگیرد؟
بود آیا به ذهنت اعتقادی که گیرندت به باد انتقادی؟
بگویند آنچه می گویی غریب است تمامش با تخیل عنقریب است
نمی گویی که دارم پخش افکار؟ نمی گویی منم موضوع اخبار؟
نمی گویی که فکرم مال من نیست نمی دانم که این افکار از کیست؟
نمی گویی تنم نابود گشته؟ تمامش پوچ و مرگ اندود گشته؟
هویدا کن توانایی چه داری توان و قدرتت را از که داری
کسی داری ز خویش و همره و یار که باشد هردمت در فکر آزار؟
فزون گفتم روالش اینچنین است سخن کوته کنم این آخرین است
چه می گویی کنون درباره ی خود؟ در این مشکل چه بینی چاره ی خود؟
نیازی بهر درمان داری آیا؟ به انگار خودت بیماری آیا؟
و یا گویی که بیماری نداری در این مرکز دگر کاری نداری
به هر صورت چه آسان و چه دشوار بگردی بستری در بخش، این بار
ندارم با تو اکنون کار دیگر رسیده نوبت بیمار دیگر....
دکتر احسان نجفیان(ا. طوفان)