پسر هارون الرشيد و آقا علي ع و دل نوشته خودم
پسر هارون الرشيد و آقا علي ع و دل نوشته خودم
از هارون الرشيد يه شازده پسر ديني بدنيا اومده به اسم قاسم ...
هارون نشسته بود ..
يه وقت قاسم موتمن از جلوي باباش رد شد ..وزير يه نگاهي به موتمن كرد و لبخند زد ..هارون گفت چرا لبخند ميزني ؟؟
گفت اين پسرت آبروتو همه جا برده ...
اصلا انگار پسر هارون نيست همش ميره تو مسجدها اخه اين بايد بره تو مجالس عياشي و رقص اخه اين به اين سري ميخوره ..
هارون گفت بله تقصير منه اگه يه رياستي بهش بدم ديگه دنبال دين و مذهب نميره ..گفتند حكومت مصر رو بديم به قاسم موتمن ..
هارون كلي نصيحتش كرد بابا تو هارون زاده اي چرا انقدر مسجد و ...اين حكومت مصر مال تو ..
قاسم موتمن گفت بابا مذاق من غير اينه ..بابام هارونه ؟ داداشم مامونه من همينم ..
هارون گفت اگه قبول نكني با اين شمشير گردنت رو ميزنم .
به طور صوري قبول كرد قاسم صبح فرار كرد رفت به طرف بصره ...
عبدالله بصري مرد عربه دنبال عمله ميگشت ..ديواراش خراب شده بود ..
ديد تو مسجد يه جوون خوش سيما اثار بزرگي توش موجوده زنبيل هم پيششه داره قران ميخونه ..
رسيد به اين ايه اي بشر هر جا باشي مرگ پيدات ميكنه ..
جذبش كرد گفت فلاني كار مكيني گفت اره ..
فردا صبح رفتم دنبالش ديدم نيست ..از كاسبه مسجد پرسيدم اين جوون كجاست ؟؟
گفت اين جوونه خيلي روح بزرگ داره ..اين فقط يه روزه كار ميكنه بعد اون دنبال مسجد دين ..
گفت طفلي مريض شده ..
رفتم عيادتش اصرار كرد ببرمت دكتر ..گفت نه طبيب بيمارم كرده ...
بابا اين ساعت براي هممون پيش مياد ..همه پولدارا فاسق ها ..با كلاس ها وو..
گفت دلم نميخواد با حالت مرض تو مسجد بميرم ..
بغلش كردم ..گفت دو تا وصيت دارم گوش كن ..
گفت اين بيل و اينم زنبيلم و اين قرانم مال كسي باشه كه منو خاك ميكنه ..
منم نميخوام وبال كسي باشم ..
اما يه وصيت ديگه هم دارم دلم ميخواد حتما عمل كني اين انگشتره رو ميخوام ببري بغداد ..
گفت براي چي بغداد ؟؟ گفت اخه من پسر هارون الرشيدم ..
عه بابات كاخ نشين تو ويرانه نشين ؟؟
والله ايمانم نگذاشت ...بگو اي كاخ نشين پسرت تو يكي از ويرانه هاي بصره فوت شده گفته اين انگشتر مال خودت من نميتونم فرداي قيامت جواب اين انگشتر رو بدم ..
گفت يه خواهش ديگه اي هم ازت دارم .. ميشه بلندم كني ميخوام به ديوار تكيه بدم ..
ميخوام دو زانو بشينم گفت بابا راحت باش تو مريضي ..
گفت نه مگه نميبيني اقا علي داره مياد !!
اقا علي داره مياد ..
هاي هاي علي مياد به بالين يكي مياد سفارش ميكنه به عزراييل اين يه عمر منو تنها نذاشته كمكش كن ..
به يكي هم ميگه دلم خون كرده هر چقدر دلت مياد جبران كن ..
برگفته از سخنان مرحوم حاج كافي ..
سلام به بزرگان غريبانه ...
يه بازيگر قبل انقلاب بود به اسم علي ازاد ..
قبل انقلاب متناسب با حال و روز اون روز سينماي ايران فيلمهاي مبتذلي هم بازي كرد ..
بعد انقلاب بااصرار خودش خواست تو سريال امام علي بازي كنه ..
داوود ميرباقري هم نقش ابن عباس پسر عموي امام علي رو به ايشون داد ..
يه سكانسي بود ابن عباس بايد ميرفت تو خيمه اقا علي باهاش حرف بزنه ..
محمد رضا شريفي نيا سال 72 تعريف ميكرد بهش ميگفتند برو داخل ..
بلند بلند گريه ميكرد تو رو خدا اين سكانسو عوض كنيد ..
من به خاطر گذشته ام شرمم مياد برم خيمه اقا علي ع ..
كارگردان ميگفت بابا كسي تو نيست برو داخل گريه ميكرد و به خاطر گذشتش شرمش مشد بره تو خيمه ..
از علي شرم دارم
جالب بود خيلي ادماي مثلا روشنفكر مجالس دانس و عيش رو كلاس ميدونند ..
اكبر ازاد همه اينا رو تجربه كرده بود و اخر فهميد راه درست كجاست ..
حالا خيلي ها دارن ميرن پله اول ..
حالا ميخوام خودمو نصيحت كنم ..
ميخوام با اقا علي صحبت كنم ..
منو ميشناسي حتما ..همون ادم پر مدعا ...
اقا علي علي علي علي علي اول مظلوم عالم خودت ميدوني من اوني نيستم كه مردم فكر ميكنند ..
به جان زهرات قسم وقتي دعاي ناد علي رو ميخونم ..
حس ميكنم داراي با يه لبخند تلخي بهم نگاه ميكني ...
مثل هميشه با اون نگاه ابهت اميزت كه كوه رو خرد ميكنه .. ..
مگه شما يتيم نواز نيستي ..
جان زهرا اونجوري نگام نكن ..
اون لبخند تلخت خيلي آزارم ميده ..
بخدا دوستون دارم اقا ..بخدا دروغ نميگم ..
ميدونم از دستم ناراحتي ميدونم ....
ميدونم ميدوني من يه ادم پرمدعا هستم و بس ..
با خودت ميگي چقدر ادعا و اداي ادم خوبا رو در بياره و ....
علي علي علي علي
جوانيم عمرم زندگيم به فداي يك لبخندت مولا جان ..
هر چند جوونم ..ولي حاضرم جوونيم فداي يك لبخندت باشه مولا جان ..
اقا جان اقا جان ..
لحظه مرگ... لحظه مرگ لحظه اي هم شده زود بيا و برو ..
فقط يك لحظه يك لحظه زمان مرگ براي ديدن من بيا ..
مرگ رو هم عاشقانه دوست دارم اگر براي يك لحظه در اون قاب نگاهت لبخند رضايتت باشه ...
مرگ هم با اين رويا شيرين تر از عسل ميشه ..
شب اول قبر با ديدن مولا علي ع لبخند بر لبانم جاري ميشه ..
مرگ هم زيباست وقتي اخرين سكانسش به كارگرداني مولا علي ع و لبخندش تموم بشه .. ..
بزرگان غريبانه باز تاكيد ميكنم چله زيارت عاشورا فراموشتون نشه..
تو اون كانالي كه بهتون معرفي كردم حتما عضو بشيد ..خيلي ها اونجا حاجت روا شدند اين چله رو ايت الله بروجردي از اقا امام زمان ياد گرفته ..
تو اين چله فقط يك حاجت ميتونيد طلب كنيد ...
تو دعاهاي ديگه نماز اول وقتتون حقير رو هم دعا كنيد ..
ازتون تقاضا دارم منم دعا كنيد ..
بخدا تعارف نميكنم ازتون خواهش ميكنم براي منم دعا كنيد ..من محتاج دعاهاي شمام ..