ولادت اقا جانم اقا بقيه الله امام زمان عج
ولادت اقا جانم اقا بقيه الله امام زمان عج
بخدا عاشقا اقا مياد ..
يكي از كساني كه شرف ياب شد محضر مقدس بقيه الله اسماعيل هرقلي ..
هرقل يكي از دهات هاي هله ست ..
يه زخمي روي ران پاي راستشه ..هر سال فصل بهار كه ميشود ..اين زخم شكافته ميشه خونه ابه ازش مياد ناراحتش ميكنه ..
يه ادم ساده و كم درامد و چقدر مگه ميتونه خرج حكيم و دوا كنه ..يه روز امد پيش حله مرحوم سيد بن طاووس
گفت اقا من كه وضعم كه خيلي بده زخم پام نارحت كرده ..ميتونه كاري كني ..
اطباي حله رو خواند ..اطباي حله به اتفاق گفتند زخم پا رو بايد بريده شود واگر زخم رو ببريم رگ پاش هم بريده ميشه و اين اقا خواهد مرد ..
پس معيوبيم از معالجه ..
سيد بن طاووس گفت تو رو بغداد ميبرم شايد اونا بتونند معالجت كنند ..
اطبا بغداد هم همون نظر علماي حله رو تاييد كردند ..
به سيد طاوس گفت من برم سامرا يه زيارتي از قبر امام هادي و امام عسگري بكنم ..
اسماعيل هرقلي ميگه يه روز از حرم بيرون اومدم ..گفت برم در سرداب مقدس امام زمان ..
ده پونزده تا پله ميخوره تا بره سرداب
..همينجوري كه درد ميومد از پله ميومد پايين ميگفت يا صاحب الزمان ..بعد رفتن به سرداب
گفت با خودم گفتم برم كنار درياي دجله ..
گفت اومدمم لباسامو شستشو دادم ..
يه وقت ديدم چهار تا عرب سوار بر چهار تا اسبند ..
يكيشون جلو يك جواني مثل قرص قمره ..
سه نفر هم دنبال سرشند ..
يه نفر ازونا يه پيرمرد موقر محاسن سفيده ايه .. يه وقت ديدم جوان اومد از جلوي من رد شد ..
يه نگاه مشفقانه اي كرد و سلام كرد ..من جوابش داد ..
بعد آن جوان با اسم صدام كرد ..
اسماعيل چته بابا ؟؟
گفتم اقا پام ناراحته دكترا جوابم كردند ..گفت همينطور كه سوار بر اسب بود با دستش فشار داد گفت اسماعيل ان شالله خوب ميشه ..
سوار اسبش بود و پيرمرد بهم گفت اسماعيل نشناختي ؟؟
گفت اقاته ؟؟ گفت اقام كيه ؟؟ گفت امام زمانمه ..
گفت دويدم جلو ركابشو گرفم گفت اسماعيل برگرد گفتم نميرم اقا ..ول نميكردم ..پيرمرد گفت اسماعيل حيا نميكني امامت امر كرد برگرد ..
ايستادم اما چه ايستادني ..بدنم اينجاست و روحم داره اونجا ميره ..
برگرفته از سخنان مرحوم حاج كافي ..
سلام به بزرگان غريبانه ... ولادت اقا امام زمان عج بر شما مباركباد ..
الان وقت شادي ..شايد نبايد اين مطلبو الان ميذاشتم شب ولادت اقا مهدي عج ..
الان وقت شادي ..ولي خوب هدفم اين بود با خوندن داستان اسماعيل هرقلي يه انگيزه اي برامون بشه
چه بهتر كه الان و درين زمان از اقا امام زمان هديه بگيريم ..
شب ولادتش به بي بي زهرا س قسمش بديم حاجت هاي شرعي بندگان خدا رو بهشون بده و دلشون رو شاد كنه ..
اقا جان شما رو به مادرت فاطمه قسم ..نفسمون به نفست شما بسته ست ..
اقا دارم از زبون خودم ميگم ..همه كه مثل من بد نيستند ..
اصلا همه مثل من بد ..
هر چقدر هم كه بد باشم ..
با دعاي شما نميتونم خوب بشم ؟؟
غايب اصلي منم اقا ..مني كه پر از گناه شم و با گناهم مانع اومدنت شدم ..
ميدونم اقا دلت از عهد شكني هاي من شكسته ..
از مني كه فقط و فقط ادعا دارم و بس ..
اينجا اداي مرحوم كافي رو در ميارم و خودم نياز به يك تلنگر و نصيحت اساسي دارم ..
ولي هنوز منتظر نگاه مهربون شمام ..
هههههيييي
هيييييييييييي..
هيييييييييييي ..
حرف بزنيد با اقا ..
بهترين زمان كه تو تاريخ تولدش ايشونو به مادرشون فاطمه س و امام علي ع قسم بديم ..
به اقا امام علي ..به امام حسين ..حرف بزنيد با اقا ..
ان شالله به حق زهراي مرضيه همتون همين روزا و شبها حاجت روا بشيد ..
در پايان هم دعا براي هم رو فراموش نكنيم ..
من كه براي تكتون دعا ميكنم ..
شما هم دعا براي منو فراموش نكنيد ..
بخدا تعارف نميكنم ..از همتون تقاضا دارم براي من دعا كنيد ..
مدير وبلاگ باران بهشتي لطف كردند يه طرحي ريختند كه مديران وبلاگ براي اقا امام زمان صلوات بفرستند ..
برادران و خواهران هر چقدر كه دلشون خواست ميتونن براي اقا صلوات بفرستند ..
بزرگ مهدوي مدير وبلاگ كتيبه زيباي هيوا به نكته ظريفي اشاره كردند ..
احيا نيمه شعبان و اينكه فرصت رو غنيمت بشمريم و مهمترين دعامون ظهور اقا باشه كه متاسفانه حقير از ياد برده بودم ..
دعايي كه مورد تاكيد اقا امام زمان هم هست ..و تو مكاشفات بزرگان ذكر شده ..