87. عاشق سكوتتم
87. عاشق سكوتتم
زمانی بود كه يك شخصيت معروف صرفا از طريق روزنامه ها و مجلات شناخته ميشد، يعنی خودش خودش رو معرفی نميكرد و از فيلتر مطبوعات رد ميشد. همونوقتها ميشنيديم كه يك شخصيت معروف يا همون سلبريتی گلايه كرده كه فلان نشريه آبروی منو برد يا با من مصاحبه دروغی چاپ كرد و خلاصه ميگفتيم نميشه خيلی در مورد شخصيتشون قضاوت كرد.
اما الآن شبكه های اجتماعی تو كارن و هر كسی ميتونه شخصيتشو اون طوری كه دوست داره معرفی كنه و اگر هم شايعه ای عليهش شد همونجا تكذيبش كنه. اين مسئله در كنار بديهاش خوبيهایی داره. يكی شون اينكه سلبريتی های بی لياقت و فاسد رو ميشه از روی پستهاشون شناخت.
آدمهايی بودن كه تا چند وقت پيش خيلی براشون احترام قائل بودم، اما با ديدن پستهای بيشرمانه شون تو اينستاگرام شخصيت واقعی شونو شناختم. قضيه از بابتهايی مثل تف سربالا ميمونه: اگر اين آدمها باشن و ممنوع الكار نشن، جامعه فاسد ميشه، ولی اگر هم كلا تعطيل كنن، باز هم خطر تهاجم فرهنگی هست. واقعا عالم هنر و فرهنگ ما به يه لجن زدايی اساسی نياز داره.
ميخواستم اينجا از صميم قلب به همه اون كسانی كه زمانی بی سر و صدا كارشون رو ميكردن و بعدها با شبكه های اجتماعی آبروی خودشون رو بردن بگم: عاشق سكوتتم، لطفا بيشتر خفه شو...