90. شركت هيولاها
90. شركت هيولاها
عذر ميخوام از حضورتون استاد، اما ازتون خواهش ميكنم اگه شما هم هيولا هستيد زودتر اعلام كنيد. راستش ديگه حوصله سرخوردگی و خلاهای روحی بعدشو ندارم. پس ممنون ميشم اگه همين الآن كه قيد همه چی رو زدم، راستشو بهم بگيد و راحتم كنيد.
من تحملشو دارم. به اندازه كافی اين چند وقت تو ذوقم خورده، دندم حسابی نرم شده به جان شما.
راحت تو چشام زل بزنيد و بگيد "دخترم، منم آدم نيستم."
من اهل بيت رو دارم. اميرالمومنين رو دارم. صاحب الزمان رو دارم. از چهره ای كه پشت نقاب قايم كرديد به اونا پناه می برم.
تو رو خدا راستشو بگيد و آخرين رشته بين من و شركت هيولاها رو پاره كنيد...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |