2
2
قسمت 2
........
دارم به این نتیجه میرسم که من به تو شایان علاقه ای ندارم و از وقتی که تو وبلاگم راجبت نوشتم خیلی بیشتر بهت فک میکنم ینی یه جورایی انگار نوشته ی خودم روی خودم خیلی تاثیر گذاشته
میخام بگم حس میکنم دوس داشتن یه طرفه ی من خیلی بی منطقه و خیلی مسخرس روزی صدبار دارم به خودم میگم که اشتباهه و شایان مال تونیست
چرا اخه اولا که من مثل دخترای دیگه نیستم که قر وفر بیام واسش فوقش لایکش میکنم تو ایسنتا
واینکه این همه دختر دور وبرشه و منو که تازه زیاد هم نمبینه ...
این همه دختر هم کلاسی داره و این همه دخترا پزشکی و دندون پرافاده که دوروبرشن خب حتما ازیکی اونا انتخاب میکنه دیگه که البته ممکنه انتخاب هم کرده باشه و تازه ممکنه هنوز دلش پیش اون دختر خوشگله باشه
به جهنم
خلایق هرچه لایق
هرکسی لیاقت منو نداره
شاید پزشکی و دارو و دندون نخونم اما بدرک حداقل از خیلی از اون دخترا بهترم ولی خب .......بیخیال
دیگه نمیخام به کسی فک کنم
نه شایان نه هیچ کس دیگه
خوبه که خوبه خب چیکارکنم
مغروره که مغروه خب منم مغرورم
راستش یکی ازدلایلی که من از شایان خوشم میومد این بود که میخاستم روی خانواده ی پدری رو کم کنم
و هنوزم میگم
میخام طرفم کسی باشه و عاشق کسی بشم که از این پسرا فامیل پدرم خیلی بهترباشه
حالا کاری ندارم به شایان ولی کلا هرکی باشه میخام از اونا خیلی بهترباشه
به یه سری دلایل اصن خوشم نمیادازشون