پاسخ به یک ادعا
پاسخ به یک ادعا
خطابهای برای وداع با صندلیهای سبز
احسان سلاحورزی
«و اهل عالم در قول و فعل بر چهار قسماند، اول: آنکه بگویند و نکنند، و این شیمهی منافقان و بخیلان است. دویم: آنکه بگویند و بکنند، و این سیرت مردم معاشدان است. سیوم: آنکه نگویند و بکنند، و این عادت آدمیان و جوانمردان است. چهارم: آنکه نگویند و نکنند، این خصلت دونان و خسیسهمتان است و تو از آن طایفهای که بگوید و گفتارِ خود به زیورِ کردار نیاراید...» (انوار سهیلی-مولا کمالالدین حسین واعظ کاشفی بیهقی).
پس از برگزاری دور اول انتخابات مجلس دهم شورای اسلامی در خرمآباد مشخص شد که هیچ کدام از نمایندگان فعلی (و حالا سابق مجلس)، نتوانستهاند نظر مردم را برای یک بار دیگر جلب کنند و به کارشان ادامه دهند. اگرچه یک تن از آنها ترجیح داد اقبالش را در حوزهای دیگر بیازماید و به باور عموم، با زیرکی خاصی خودش را در معرض آزمون دیگری در حوزهی انتخابیهاش قرار نداد، تا آبها در مورد او زودتر از آسیاب بیفتد.
فرافکنی روش دونماینده راه نیافته به مجلس دهم
هر چند هر دو نفرشان پس از ناکامی، یک شیوه در پیش گرفتهاند و آن "فرافکنی" است. "فرافکنی با چاشنی افشا" که البته استفاده از آن تازگی ندارد و به اصطلاح برای این حرفها دیگر دیر شده است. به قول شاعر: "این حرفها برای کسی تنبان نمیشود!». اولین پرسشی که به ذهن عموم میرسد همین است که: چرا تا حالا که بر صندلیهای سبز مجلس تکیه داشتید، از این دست خطابهها و افشاگریهای دلسوزانه در دستور کارتان نبود؟! و حالا به دنبال چه چیزی هستید؟ اگرچه تنها استنباط، توجیه و انداختن توپ تقصیر به زمین این و آن است. شیوهای که نمایندگان و مسئولان زیادی پیش از شما به کار بستهاند و هدف آن اظهر منالشمس است.
آنچه در این میان جالب است این است که وقتی گفتهها و شعارهای این دو نفر در گذشته را مرور میکنیم پاسخ مواضع و پرسشهای امروزشان را در آنها میبینیم و در واقع آنچه به چشم میآید تناقض آزاردهندهای است که البته در نزد اسلاف و پیشینیانِ مجلسنشینِ از رده خارج آنها هم دیده شده و تازگی ندارد.
دلیل هجرت به تهران چه بود؟!
ابراهیم آقامحمدی در مصاحبهای به دلایل عدم نامزدی دوبارهاش در حوزهی انتخابیاش اشاره میکند و میگوید: «مشکلات طی سالها در این شهر و دیار انباشته شدهاند و انتظار مردم به سر آمده و همه حل فوری مشکلات خانوادگی خود مثل بیکاری فرزندانشان را طلب میکنند و الآن شرایط اقتصادی کشور خرابتر از آن است که بشود به تقاضای آنها پاسخی در ظرف این زمان داد، ولی برخی فکر میکنند آدم نمیخواهد مشکل آنان را حل کند و این موضوع آدم را آزار میدهد.» (پایگاه خبری یافته/ 10 بهمن 94)
باید از ایشان پرسید که آیا پیش از نامزد شدن برای دور نهم مجلس از این مسآله آگاه نبودید که همه را به کمکاری متهم میکردید و اعتقاد داشتید میتوانید نقش تازهای بزنید؟! آیا باید شخصا فرصت چهارسالهای را از این دیار و مردم مظلوماش میگرفتید تا به نکته برسید که نمیتوانید؟ «من نمایندگی را برای خودم نمیخواهم که در چنین شرایطی آن را محکم بچسبم و بخواهم خود را بر مردم به هر نحو تحمیل کنم. من نمایندگی را برای مردم و انقلاب میخواهم، اگر شرایط طوری باشد که تو احساس کردی که نشود گام مؤثری برای مردم برداشت، بگذار کسان دیگری که احساس میکنند میتوانند، آن را به دوش بگیرند.» (همان)
و اگر این گونه است که گفتهای، چرا حوزهی انتخابیهات را عوض کردی؟! فکر نمیکنی این عمل با آنچه گفتهای در تناقض باشد؟ گمان نمیکنی این تغییر وضعیت بیشتر از هر چیز توهین به مردمی باشد که چهار سال، دل به وعدههایت خوش کرده بودند و شما را از خودشان میدانستند؟!
جالب اینجاست که در همین مصاحبه دلیل پا پیش گذاشتنتان برای نمایندگی مردم در مجلس (دوره گذشته) تحلیلهای دولتی عنوان کردهاید: «دورهی قبل بر اساس اطلاعات و ارزیابیهايي که داشتم، احساس کردم میشود برای مردم کارهایی کرد. دولت یک سری مصوبات قابل پیاده شدن مثل راهاندازی کشت و صنعت، فرودگاه، برنامه استخدام در ادارات و سازمانها داشت که یک امید بود.»(همان)
و جالبتر اینکه بر اساس همان تحلیلها دلیل کاندید نشدنتان برای مجلس دهم را هم همین مسأله عنوان کردهاید: «برنامههای اقتصادی دولت را برای 4 سال آینده در حد درک و توان خویش مطالعه نمودم تا ببینم وضع در مقایسه با دوره قبل چگونه است. [...] به نتیجه رسیدم که وضعیت از قبل بهتر نباشد و در وضعیت موجود نمیتوان برای 4 سال آینده قول درستی جهت حل مشکلات و بحث اشتغال به مردم داد. لذا جهت احترام به مردم که اگر کسان دیگری میتوانند کاری برای مردم کنند راه باز باشد و به دلایلی که به بخشی از آن اشاره میکنم، تصمیم گرفتم در انتخابات شرکت نکنم.»(همان)
صد حیله به رنگ و بو برآمیختهای/ وانگه ز میان کار بگریختهای بارانِ دو صد ساله فرو ننشاند این گرد بلا را که تو انگیخته ای
توجیه نامه
از این مسأله که بگذریم در جایی دیگر از همین "توجیهنامه" نمایندهی سابق در مورد وضعیت بخش خصوصی لرستان گفته: «در لرستان هم جز شانتاژ تبلیغاتی، بخش خصوصی واقعیت خارجی که قابل اعتنا باشد، ندارد. لذا تا حالا این همه آمدند فقط در باغ سبز بوده و مصاحبههای چرب و رنگین، کدام سرمایهگذار سرمایهای آورده و کدام سرمایهگذاری انجام شده است؟»(همان)
این فرافکنیهای آقای نمایندهی سابق محدود به بخش و موضوع مشخصی نیست و در ابعاد مختلف به موضوعات گوناگون از همین دریچه پرداخته است. بر هیچ کس پوشیده نیست که وضعیت اقتصادی امروز لرستان و ایران حاصل بیبرنامگیهای دولت و طیفی است که جنابعالی خود را از نظر فکری جزو آنها میدانی و کیست نداند که در طول دو دولت نهم و دهم چه بر سر اقتصاد این مملکت آمد و تا کجا پیش رفت. آیا به نظر شما با عوض شدن دولت و روی کار آمدن شخصی دیگر، به سرعت همه چیز تغییر میکند و آنچه نابود شده، به راحتی احیاء میشود؟! کاش میدانستید که تغییرات یکباره، حاصل بیبرنامگی و غوطه خوردن در هیجانات کاذبی است که شما "شور انقلابی"اش مینامید و هرگز تجویز مناسبی برای امروز این کشور نیست. کاش میدانستید که با سرعت میتوان ساختاری را تخریب کرد و از بین برد، اما ساختن دوبارهاش مستلزم هزینه و البته تلاش فراوان و زمانبر است.
در همین مصاحبه به تشریح اوضاع اقتصادی کشور پرداختهاید و گفتهاید: «در بخش مالیات و درآمدهای اختصاصی هم وضعیت بهتری از گذشته نخواهیم داشت. چون رکود حاکم بر کشور، تولید و کسب و کار و اشتغال را با مشکل مواجه کرده و درآمد اقشار مالیات بده کاهش یافته است. بنابراین افزایش درآمد دولت در بخش خصوصی و مالیات نیز نه تنها با افزایش روبهرو نمیشود بلکه در همین حد فعلی هم بماند هنر کرده است.»(همان)
اقتصادمریض زاییده دولت گذشته است!
واقعا نمیدانید این رکود نتیجهی چه سیاستهایی است و ریشه در کدام دوران دارد؟! نمیدانید چقدر هزینه و زمان لازم است بلکه تازه به شرایطی که 10 سال پیش داشتهایم، برگردیم؟ جناب آقای نمایندهی سابق! شما که چپ و راست به آمریکا و تیم مذاکرهکنندهی هستهای ایران میتازید و صدایتان را فقط برای موضوعاتی اینچنینی بالا میبرید، آیا هیچ از خودتان نمیپرسید که چه کسانی و چه سیستمی باعث شکلگیری و تشدید تحریمهایی شدند که دولت یازدهم باید بابت برطرف کردنشان پاسخگوی این و آن باشد و به قول معروف؛ هشتاش گروِ نُهاش؟
باز خدا پدرتان را بیامرزد که به اهمیت زیرساختها در امر سرمایهگذاری آگاه هستید و به درستی اشاره کردهاید که در استان لرستان با توجه به اینکه فاقد زیرساختهای لازم است، دشوار است سرمایهگذاری صورت بگیرد: «در استانی مثل ما که از زیرساخت محکمی برخوردار نیست و ثروتی و سرمایهای در آن انباشته نشده، وضعیتش اگر بدتر نشود بهتر نخواهد شد. آیا با این وضعیت من چطور میتوانم به مردمی که انتظار دارند نماینده، مشکلاتشان را حل کند، قول بدهم که اشتغال برای جوانان شما ایجاد میکنم؟»(همان)
پس میدانید یا دست کم شنیدهاید که سرمایهگذاری الزاماتی دارد و این الزامات را شاید بتوان یکشبه از میان بُرد، اما هرگز یکشبه ساخته و احیاء نمیشوند. پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که آیا اوضاع دولت، امروز بدتر از دولتِ گذشته است که شما آمدن یا نیامدن دوبارهتان را در گرو وضعیت طرحها و لوایح آن میدانید و به این نتیجه رسیدهاید که نمیتوانید باشید؟! هر چند خودتان هم میدانستید که قادر به جلب دوبارهی آرای مردم نیستید و موفقیتتان در دور نهم هم حاصل فعل و انفعالاتی بود که به نفع شما تمام شد. البته گویا اگر در لیست تهران قرار میگرفتید، بدتان نمیآمد دوباره تن به رقابت دیگری بدهید و شانستان را بیازمایید. اگرچه با حمله به مطهری در صحن مجلس تلاش نمودید توجه تصمیمگیرانِ انتخابِ این لیست را به خود جلب کنید و در این فهرست قرار بگیرید و البته این اتفاق نیفتاد.
جدال با ظریف ملت!!
اما آیا بهتر نبود اجازه میدادید کسان دیگری با ظریف و مطهری دست به یغه شوند (که شکر خدا تعدادشان در مجلس نهم کم هم نیست) و شما در صحن مجلس به جای عربدهکشی بیمورد، برای شکلگیری این زیرساختها در حوزهی انتخابیهات رایزنی و استفاده میکردید؟ مگر شما در همهی مراحل تبلیغات انتخاباتی به همین مردم قول نداده بودید که از حق و حقوقشان دفاع کنید؟!
مگر شما نبودید که گفتید: «رونق و رواج صنعت توریسم، [لرستان را مستعدترین استان در این رابطه دانستهاید] بازسازی کارخانجات، مهار آب در درون استان [در این رابطه باورتان این بود که نباید آب لرستان پشت سدهای خوزستان جمع شود و باعث آبادانی کشتزارهای این استان شود] و ایجاد و احداث کارخانجات و امکاناتی در حوزهی صنعت لرستان و... از اهم برنامههای بنده است.»؟ (اقتصاد لرستان/ اردیبهشت 91) آیا میتوانید بگویید از آنچه برشمردهاید، به کدامشان عمل نمودهاید؟
پاسخ این پرسش که هم برای ما و هم برای شما عیان است؛ بنابراین بگذارید این مسأله را جور دیگری و در سطح پایینتری مطرح کنم: پس از چهار سال که در جایگاه نمایندگی این مردم بودهاید، آیا دستکم به صورت تئوری پی بُردهاید که راهکار تحقق آنچه وعده کردهاید، چیست؟
سِرّت همه دانای فلک میداند/ کو موی به موی و رگ به رگ میداند
گیرم که به زرق، خلق را بفریبی/ با او چه کنی که یک به یک میداند!
آقایان نمایندگان سابق! بگذارید برادرانه نصیحتتان کنم که دیگر بر زخم مردم نمک نپاشید و سکوت کنید. بگذارید آنها با سرعت بیشتری حرفها و عملکردتان را فراموش کنند. آری! اینطوری برای همه بهتر است.