عجب دنیای لرزانی!
چه آدمهاي بی جانی!
مرا با ازدهام خانه های شهر
و با آن دیدگان مات شرم آور
و با پرده دری های جسارتگونه کاری نیست
مرا قعر سیاهین نگاهی آتشین کاریست
فقط در قهقرای چشم یاری تازه می بازم
تمام هستی خودرا
چه آدمهاي بی جانی!
چه چشمان هراسانی! ...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |