یهودیت و صهیونیسم یکی از مهمترین سوژههایی است که دستمایه ساخت آثار سینمایی قرار گرفته است. برخی از این آثار، در زمره بهترین فیلمهای تاریخ سینما قرار دارند و لحظات تراژیک و دراماتیکی را برای مخاطب خلق کردهاند که تا سالها در ذهن او باقی خواهد ماند. صد البته جریان اصلی این نوع فیلمها همسو با روایت رسمی رژیم صهیونیستی و جامعه یهودی است و تصویری ترحم برانگیز از این سوژه ارائه میدهد.
«متولد اورشلیم»، آخرین ساخته حسین شمقدری و تیم آرمان مدیا، از نخستین تجربههای ایرانی در مستندسازی با این سوژه ظریف و بکر است. مزیت اصلی «متولد اورشلیم» نه عبور از خط قرمز، که «شکستن کلیشه روایی» از رژیم صهیونیستی است. فیلم، ضد کلیشه است و همین عنصر اصلی جذابیت اش.
روایت رایج از اسرائیل با وجود تکرار مکرر، ماهیت اصلی این رژیم را در پردهای از «ابهام» هم فرو برده است. ابهامی که زائیده نگاه رسمی به اسرائیل است. شمقدری میکوشد تا با نزدیک شدن به سوژه، آن هم از دورن آن، روایتی غیرکلیشهای و فارغ از روایتهای رسمی از اسرائیل بدست بدهد. دلاوری به عنوان راوی فیلم، این جسارت را دارد تا با «شک» در «شنیدههای کودکی»، قفل جعبه رازآمیز اسرائیل را برای مخاطب بشکند و به درون سوژه سرک بکشد و برای بیننده خبری بیاورد.
او در این سفر، با ۵ یهودی هم داستان میشود تا از زبان آنها، از این ماهیت ِ حالا در خفای روایت رسمی پنهان شده، «آشناییزدایی» کند. این آشناییزدایی از خلال «برخورد مستقیم» است که باید در نهایت به «آشتی» و «آشنایی» مخاطبِ جوان با پدیدهای به نام رژیم سفاک صهیونیستی منتهی شود.
توفیق بزرگ فیلم هم دقیقا همینجاست: مخاطب، تکتک گزارههایی که پیشتر شنیده بود را مجددا میشنود اما این بار نه از زبان خطیب نماز جمعه روز قدس یا اخبار شبکه خبر، بلکه از قول کنعان، یک نظامی سابق، آمنون، یک خاخام، یک زن خواننده و یک صهیونیست رادیکال. کنعان که در روایت فیلم، آخرین کسی است که با راوی به گفتوگو مینشیند، تقریبا عصاره تمام رذائل یک اسرائیلی و به نوعی عصاره هر ۴ مصاحبه شونده دیگر هم هست. او به خدا اعتقادی ندارد و به نظرش بهشت و جهنمی در کار نیست اما به حق غصب کشوری دیگر توسط اسرائیل معتقد است. از نظر کنعان نه صهیونیسم که حتی یهودیت، دین نیست و صرفا بر مبنای یک ایدئولوژی قومیتگرا بنا شده است. اینها همان فکتهای غیرکلیشهای است که با روایت رسمی و ضدروایتهای رسانههای خارجی برای مخاطب جوان مبهم و قابل تردید شده بود و حالا از خلال مواجهه مستقیم با چند صهیونیست مجددا برملا میشود.
اما این مواجهه مستقیم چقدر عمق و قدرت اثرگذاری پیدا کرده و از حالت خامِ یک مصاحبهی صرف، خارج شده است؟ این پرسشی است که مبنای اصلی قضاوت در مورد اثر خواهد بود. کارگردان، گویا تعمدا، صرف مواجهه مستقیم و بدون اضافات فنی را به عنوان دستاورد فیلم تلقی میکند اما این تحریمِ خودخواسته به مستندتر شدن مستند و مصاحبههایش کمکی نکرده است. مخاطب، از بین جملاتی پراکنده قادر به فهم نکاتی همچون صبغه غیردینی و بنیان ایدئولوژیک نژادپرستانه صهیونیسم نخواهد شد.
کارگردان با خودتحریمی و عدم استفاده از ابزارهایی (چون نریشن و تصاویر آرشیوی) از کنار تعمیق مواجهه مستقیم، به سادگی عبور کرده و مخاطب را با تک گزارههای مهم اما پرداختنشده تنها گذاشته است. نهایتا این مواجهه مستقیم، خام باقی میماند و به تعمیق دیدگاه در مورد سوژه منتهی نمیشود. ابهام، پابرجا میماند و شک در شنیدههای کودکی به ایمان به باوری جدید نمیانجامد. شاید این مواجهه مستقیم در کنار روایت رسمی برای مخاطب غیرجوان، آوردهای تازه و جالب باشد اما برای مخاطب خاکستری و به خصوص قشر جوان، مازادی که مد نظر تیم سازنده بوده را به همراه نخواهد آورد. در واقع، «متولد اورشلیم»، ریسک انتخاب «مواجهه مستقیم» به عنوان فرم اصلی روایت خود را پذیرفته است اما از پس به تصویر کشیدن ظرایف این نوع مواجهه و روایت برنیامده است.
نویسنده: محسن راحمی
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.