فیلمهای کوتاه از جهات مختلفی دارای اهمیت هستند. یکی از این موارد هزینه تولید فیلم کوتاه است. این فیلمها عمدتاً با بودجهای اندک و با عوامل محدودتری نسبت به فیلمهای بلند ساخته میشوند. نکته مهم دیگری که در این نوع از فیلمها حائز اهمیت است، مدت زمان فیلم است. فیلمهای کوتاه همانطور که از اسم آن مشخص است زمان کمتری از فیلمهای غالب سینمایی دارند.
«تغییر دهنده بازی»، انیمیشن بسیار کوتاهی است که در نگاه اول پیام خاصی را دنبال نمیکند، به همین دلیل نیاز است تا با دقت بیشتری آن را دید، پس از آن میتوان داستان و بالتبع آن پیام داستان را دریافت، دختری که به گیمنت آمده تا یک اسباببازی را برنده شود اما همان اسباببازی با تصور این که او دختر است و تنها به دنبال خاله بازی است، تلاش میکند تا کاری کند که دختر نتواند امتیاز کافی را برای برنده شدن به دست آورد.
“زود قضاوت کردن” مدتی است که مورد توجه فیلمسازان کوتاه قرار گرفته و هر کدام به نحوی تلاش دارند که به این موضوع پرداخته و آن را نکوهش کنند اما «تغییر دهنده بازی» با داستانی کاملا متفاوت به سراغ این موضوع رفته که البته در عین جذابیتهای داستانی آن چنان نمیتواند در انتقال این پیام موفق باشد، این عدم موفقیت به این خاطر است که اصل داستان خواسته یا ناخواسته به موضوع دیگری یعنی جنسیت هم میپردازد.
موشی برای فروش عنوان فیلم کوتاهی است که در عین کوتاهی توانسته از المانهای جذاب و مناسب تصویری بهره ببرد و به این وسیله در انتقال پیامش موفقتر باشد، مثلا گوشهای بزرگ موش که موجب تمسخر و تحقیر او میشود.
نکته مثبت این انیمیشن پردازش خوب شخصیتها در همین فرصت کوتاه است و به همین دلیل است که پیامش بسیار ساده و روان به ذهن مخاطب منتقل میشود، حتی کارکترهایی هم که حضور کمرنگی در داستان دارند، به خوبی شخصیتپردازی شدهاند. پیام فیلم را در یک جمله میتوان خلاصه کرد که نباید ناامید شد و برای هر کس یک روز، راهی مناسب باز خواهد شد.
فیلمی جذاب که تا لحظه آخر این جذابیت را با غافلگیری بیننده حفظ میکند، برخلاف انیمیشن “موشی برای فروش” شخصیتپردازیها ناقص است، فیلمساز با نشان دادن فضایی خشک و غیرشاد در یک دهکده، میخواهد نشان دهد که مردم آنجا شناخت خوبی از زندگی شاد ندارند و همین فاصله گرفتنشان از شادی باعث میشود تا به راحتی فریب جادوگری پیر را بخورند که خود را به صورت جوانی شاد تبدیل کرده است و به اصطلاح ما ایرانیان همه چیزشان به خاطر این فریب دود شد.
“صعود” نام انیمیشنی دیگری است که بر خلاف سه انیمیشن دیگر داستانی جذاب و قابل پذیرش ندارد، اساس و بنیاد داستان کاملا سست است و هیچ گونه پایهای ندارد، و هر چه قدر بیننده منتظر میماند تا اتفاق خاصی در داستان رخ دهد، بیش از گذشته ناامید میشود.
داستانی که حتی تخیلی بودن آن هم نتوانسته خلأیی را پر کند.
بنظر میرسد در این فیلم تکلیف فیلمساز با خودش معلوم نیست، فیلمی که با غم شروع میشود، با استرس ادامه مییابد اما در نهایت بیهدف به پایان میرسد.
حسهای زیبایی در فیلم منتقل میشود، تصویرسازیها بسیار جذاب است، کارگردانی بسیار خوبی دارند اما داستان برخلاف این که کشش اولیه را دارد با ادامه و پایانی بی سرانجام روبه رو میشود، صداگذاری خوب است و سهم عمدهای از بار داستان را به دوش میکشد.
نویسنده: نسیم اسدپور
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.